بعد از آنکه استاندار فارس با اعلام خبر جدایی بخشی از استان هرمزگان و الحاق آن به استان فارس از اتصال این استان به خلیج فارس خبر داد، موجی توسط فعالان سیاسی، اجتماعی و حتی هنری، و از جمله در شبکه های اجتماعی و وبلاگها در هرمزگان علیه این جدایی به راه افتاد و در پی آن، ظاهرا اجرای آن موقتا متوقف شده است. برخی از این واکنشها نیز فوقالعاده احساساتی بوده!
.
شخصا
از درک تمامی رفتار هر دو سوی ماجرا، ناتوان شدهام! من از موضعگیریهای بعدی در استان
فارس در این باره خبری ندارم، و البته این مسئله تفاوتی در ماهیت سه سئوالی که میخواهم
در ادامه بپرسم، ندارد:
.
1) استاندار
فارس چرا خواسته ادای پطر کبیر را دربیاورد؟ مگر هموطنان مقیم استان فارس، برای رسیدن
به آبهای گرم خلیج فارس، باید از خطوط دشمن عبور کنند یا گذرنامه و ویزا لازم دارند؟
استدلالهای نماینده شهرستانهای لامرد و مهر(+) در دفاع از این الحاق مبنی بر این که
در این صورت نیروهای نظامی و امنیتی استان «توانمند» فارس در کنار یگانهای نظامی دریایی
سایر استانهای ساحلی، امنیت مرزهای آبی کشور را بیش از قبل حاصل میکنند، یا این که
اسم خلیج فارس با مسمّی میشود، نشان می دهد حامیان این اتفاق، اگر همه این گونه اهل
استدلال هستند، یا احمق و متکبر هستند یا دیگران را احمق و ذلیل گیر آوردهاند.
.
2) چرا
به دوستان بندری حس جدایی خاک از مام وطن دست داده؟ مگر همین استان هرمزگان، چند دهه
قبل، وجود داشت؟ مگر زیر مجموعه استان بزرگتری به اسم کرمان نبود؟ این تعصبات تا چه
میزان در حد رو کم کنی و در حد مچاندازی بین اکابر سیاستپیشه منطقه است و تا چه حد
متکی به استدلال های منطقی ِ به سود مردم منطقه؟
3) نظر
مردم منطقه (منطقه مورد طمع و مناقشه در شهرستان پارسیان و نه همه کس در همه جا) چیست؟
چگونه این نظر اخذ شده؟ اصلا اخذ شده؟
.
کامنتها در فیسبوک(+)
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر