۱۴۰۴ اردیبهشت ۲۸, یکشنبه

یک موجود وحشی

«هیچ وقت عاشق یک موجود وحشی نشو، آقای بل. اشتباه دکتر همین بود. همیشه با خودش موجودات وحشی به خانه می‌آورد.  یک شاهین با بال آسیب‌دیده. یک بار یک گربه دم‌کوتاه گنده آورده بود که پایش شکسته بود. اما شما نمی‌توانید به یک موجود وحشی دل ببندید. هر چه بیشتر دل ببندید آن موجود قوی‌تر می‌شود. خلاصه آنقدر قوی می‌شود که به جنگل فرار می‌کند یا می‌پرد روی شاخه درخت. بعد درختی بلندتر. بعد هم آسمان. آخر و عاقبتت این خواهد بود، آقای بل. اگر به خودت اجازه بدهی عاشق یک موجود وحشی بشوی، سرنوشتت این است که به آسمان چشم بدوزی.»


صبحانه در تیفانی، ص ۹۵
#کتاب 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر