۱۴۰۳ مرداد ۱۵, دوشنبه

عالم بر خیال قائم است

 

یار از خیال یار قوّت می‌گیرد و می‌بالد و حیات نو می یابد. چه عجب می‌آید؟ مجنون را خیال لیلی قوّت می‌داد و غذا می‌شد. جایی که خیال معشوق مجازی را این قوّت و تاثیر باشد که یار او را قوّت بخشد، یار حقیقی را چه عجب می‌داری که قوّت‌ها بخشد خیال او را در حضور و در غیبت؟ چه جای خیال است؟ آن خود جان حقیقت‌هاست، آن را خیال نگویند.
عالم بر خیال قائم است ...


فیه مافیه، مولانا
📚 کتاب "اسطرلاب حق"، ص ۱۴۲


۱ نظر:

  1. امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
    وز بستر عافیت برون خواهم خفت

    باور نکنی خیال خود را بفرست
    تا در نگرد که بی‌تو چون خواهم خفت

    پاسخحذف