«برنارد لوییس (استاد فقید مطالعات خاور نزدیک دانشگاه پرینستون) استدلال میکرد که جدایی کلیسا و دولت از اصول مسیحی برخاسته است و چیزی جهانشمول نیست. در مقابل بسیاری از مسلمانان دارند به چیزی که او «دیدگاه کلاسیک اسلامی» میخواند برمیگردند؛ دیدگاهی که سکولاریسم، مدرنیته و برابری خداپرستان با غیرمومنان را کفر میداند ]...[ هانتیگتون (دانشمند فقید علوم سیاسی آمریکایی) با کوچک شمردن عوامل مهمی مثل جغرافیا، تاریخ، امپریالیسم، اقتصاد و کیفیت رهبری، نوشت: «پدید نیامدن دموکراسی در اکثر کشورهای جهان اسلام را تا حد زیادی میتوان با فرهنگ اسلامی توضیح داد.» (مجله اندیشه پویا، ش ۸۷، ص ۳۲)
«اگر فرض کنیم که مهمترین مشخصه جهان مدرن گذر از امت به ملت، تبدیل رعیت به شهروند، عبور از اصالت عقیده به اصالت جان و تبدیل تکلیف به حق و تاسیس حقوق اساسی و تدوین قانون اساسی و ایجاد حکومت قانون (همگی از مبانی لیبرالیسم) است در این صورت یهودیت و مسیحیت و اسلامیت جز در صورت فرهنگ، معرفت اخلاق و سلوک فردی امکان استقرار در جهان مدرن ندارند.» (محمد قوچانی، سرمقاله مجله آگاهی نو، ش۱۲، ص۲۸)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر