اینجا (در فیلم) کوچه حاج نوروزلر، تکیه میرفتاح است. حوالی ساعت یک "بامداد" سیویکم مرداد، سهشنبه و بلندگو روشن ... پلیس هم آمده و رفته؛ لابد ناشی از شکایت همسایهای! ... سه (یا پنج) شب متوالی همین بساط بوده زیر پنجره مردمی که معلوم نیست چند نفرشان بچه و مریض دارند؛ با اصلا ندارند: راضی نیستند در ساعت استراحت کسی مزاحمشان بشود.
آن کدام مسلک است که پیرواناش برای به جا آوردن مستحبی به اسم "عزاداری" حاضرند معصیت قطعی پایمال کردن "حقالناس" را به جان این دنیا و آخرتشان بخرند؟
شهر و مملکت اگر "صاحاب" داشت، هیئتی جماعت به خودش اجازه میداد این همه "آزاد" باشد و مردم عاصی، این همه بیپناه باشند؟! اینها را میگذارند به حساب "شعور حسینی"؟ آن کدام حسین است که رضا داده به این بیاعتنایی عمدی به حق خلقالله؟
از طرفی، آیا همسایههای ناراضی جرئت یا عُرضه یک اعتراض جمعی نداشتند؟ نگران شدهاند که به همدستی با عوامل دشمن در کمرنگ کردن ارزشهای اسلامی متهم شوند؟! انصافاً هم حق دارند نخواهند "قهرمان" مبارزه با حقکشی شوند!
بگذریم که انگار درس قیام حسین ع، شوریدن بر نفاق و حقکشی بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر