۱۴۰۱ دی ۱, پنجشنبه

به جای شعر جمعه | تفال نخستین یلدای سده


 

یا رب این شمع دل‌افروز ز کاشانهٔ کیست؟

جانِ ما سوخت، بپرسید که جانانهٔ کیست؟

 

حالیا خانه‌براندازِ دل و دین من است

تا در آغوش که می‌خسبد و همخانهٔ کیست

 

بادهٔ لعل لبش کز لبِ من دور مباد

راحِ روح که و پیمان‌دهِ پیمانهٔ کیست؟

 

دولتِ صحبتِ آن شمعِ سعادت‌پرتو

بازپرسید خدا را که به پروانهٔ کیست؟

 

می‌دهد هر کَسَش افسونی و معلوم نشد

که دلِ نازکِ او مایلِ افسانهٔ کیست

 

یا رب آن شاه‌وَشِ ماه‌رخِ زهره‌جبین

دُرِّ یکتایِ که و گوهر یک‌دانهٔ کیست؟

 

گفتم آه از دلِ دیوانهٔ حافظ بی تو

زیرِ لب خنده زنان گفت که دیوانهٔ کیست؟


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر