۱۴۰۱ خرداد ۱۶, دوشنبه

۱۸ *


دیدی آگوتا کریستف گفته: «نوشتن چیزی شبیه خودکشی است.»؟! جایی هم گفته «خارج از نوشتار، من زندگی نمی‌کنم.»

مترجم در توصیف زندگی‌اش نوشته دغدغه نوشتن بر کل زندگی او سایه انداخته بود و در اواخر عمر این دغدغه تبدیل به نوعی وسواس شد، وسواسی که بیشتر مانع از نوشتن می‌شد و «او را تسلیم نیهیلیسمی ناگزیر می‌کرد که آرامش‌اش را از بین می‌برد.»

حالا باز به کلمات و خوشی با کلمات بودن و نوشتن، خوشبینی؟ امیدواری؟ پناه به او می‌بری؟ ... من که می‌دانم هیچ آرام نیستی خیلی قبل‌تر از این که به گرد پای حتی آگوتا کریستفی برسی ...

طلسم غریبی است؛ کی بشکنی؟ کی بایستی؟




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر