۱۴۰۱ خرداد ۹, دوشنبه

«دل‌تان می‌خواهد دوست من باشید؟»

کاتیا با لحنی قاطعانه گفت: «]...[ ببینم، ایوان پتروویچ، اگر من به دیدن‌تان بیایم چی؟ این کار درست است یا نادرست؟»

- خودتان چه فکر می‌کنید؟

- من فکر می‌کنم درست است.

بعد لبخندزنان افزود: می‌توانم به دیدن‌تان بیایم. این را به این دلیل می‌گویم که نه تنها به شما احترام می‌گذارم بلکه خیلی دوست‌تان هم دارم ... از شما خیلی چیزها می‌توانم یاد بگیرم ... به شما علاقه‌مندم ... گفتن این حرف خجالت‌آور نیست؟

- به هیچ وجه. خود شما هم انگار با هم خویشاوند باشیم، خیلی مورد علاقه‌ی من هستید.

- در این صورت دل‌تان می‌خواهد دوست من باشید؟

- با کمال میل.

 

 

تحقیر و توهین‌شده‌ها / داستایوفسکی / صص 9 - 348


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر