ماه پیش فرشاد مومنی (رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد در ایران) از دو برابر شدن جمعیت زیر خط فقر در کشور طی سه سال گذشته خبر داد. او گفت: «نتایج پژوهشها بویژه مطالعه موسسه عالی پژوهش نشان میدهد که در دوره سه ساله ۹۶ تا ۹۹، جمعیت زیر خط فقر بیش از دو برابر شده است.»
پیش از آن هم معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفته بود: برآورد میشود حدود ۱۰ میلیون خانوار (بیش از 30 میلیون نفر) زیر خط فقر زندگی میکنند.
رئیس کمیته امداد هم مرداد ماه گذشته تصریح کرده بود: «به طور متوسط در دوره زمانی ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۸ حدود ۳۳ درصد از جمعیت کشور زیر خط فقر چند بعدی قرار گرفتهاند و خط فقر از ۹۵۰ هزار تومان در سال ۱۳۹۰ به ۱۰ میلیون تومان در سال ۱۳۹۹ رسیده است.» مرتضی بختیاری همچنین اظهار کرده بود: «در سالهای ۸۰ تا ۹۸ ، یک سوم روستاییان در فقر به سر میبردند.»
این اظهارات در کنار دورنمای تیره و تار از اوضاع اقتصادی اهمیت توجه به این که «فقر عوارض بسیار گستردهای دارد» را دوصد چندان میکند.
نویسندگان کتاب "کمبود" (نشر ققنوس. این کتاب به اسم «فقر احمق میکند» نیز در ایران ترجمه و منتشر شده) گزارش مفصلی از عوارض فقر در همه مراتب زندگی "فقرا" ارائه کردهاند که میتواند به راحتی چشماندازی مخوف از حتی آینده نه چندان نزدیک مردمان و منابع یک کشور به دست دهد، گزارشی که شاید تدبیرگران امور ملت و مملکت را به تجدید نظر اساسی در برنامه و تخیلاتشان تشویق کند.
درگیری ذهنی آحاد جامعه با عوارض فقر و این که «آنچه دارند بسیار کمتر از نیازهای آنهاست»، آنان را مکرراً به تامین نیازهای "فوری" و فروگذاشتن نیازهای "مهم" سوق میدهد، خلاقیت و کارآمدی آنها را از بین میبرد و جامعهای پدید میآورد که در آن تامین نیازهای حیوانی (غذا و محل خواب) بر پرورش و تامین نیازهای معنوی و انسانی رجحانی بلامنازع پیدا میکند و صدمات اخلاقی از نوع توجیه دروغ و فریبکاری همنوع برای تدارک لقمه نانی بیشتر سادهترین شاخصهای یک جامعه انسانی ِ اخلاقی را از درون میپوساند و از بین میبرد.
کمبود شیوه فکر کردن ما را دگرگون میکند. کمبود خود را بر ذهنهای ما تحمیل میکند (صفحه 18)، فقیر بودن بیش از نخوابیدن در تمام شب از ظرفیت شناختی شخص میکاهد. نکته مهم این است که نمیتوان فقیران را افرادی در نظر گرفت که ذاتاً پهنای باند کمتری دارند بلکه افتادن در دام فقر است که پهنای باند آنان را کم میکند (صفحه 25)، کمبود خود-کنترلی را کاهش میدهد (صفحه 82)، فقیران نسبت به ثروتمندان ظرفیت کارآمدی کمتری دارند نه به این دلیل که توانایی کمتری دارند بلکه به این دلیل که کمبود بخشی از ذهن آنان را گرفته است (صفحه 88)، کمبود نه فقط هزینههای خطا را بالا میبرد بلکه امکان خطا و امکان انتخابهای نادرست را نیز بیشتر میکند (صفحه 122)، پدر یا مادری خوب بودن خیلی چیزها میخواهد اما بیش از همه فراغت ذهن میخواهد. این نعمتی است که فقیران از آن محروماند (صفحه 210)، فقر بهرهوری ما را کمتر میکند چرا که پردازنده ذهنی ما درگیر دیگر مشکلات است (صفحه 211) ...
این جملات از کتاب "کمبود" فقط میتواند گوشه کوچکی از آثار گردش سریع و آسان هیولای فقر را در بین خانوارهای ایرانی نشان دهد. حتی اگر این رویه گسترش سریع فقر همین امروز نیز به طور ناگهانی متوقف شود، سالهای سال طول خواهد کشید تا خلقیات ایرانیان زخم خورده از فقر بتواند اصلاح شود، و شوربختی این که قرائن موجود (و آخرین آنان: لایحه بودجه 1401) هیچ نشانه امیدوارکنندهای به دست نمیدهد و "آینده" ملت ایران زیر آوار فقر همچنان مبهم است.
مصطفی ملکیان ماجرای قابل تاملی را از عوارض "ترس از آینده" روایت میکند؛ «در دهۀ ۱۹۶۰ تعدادی از روانشناسان اجتماعی فرانسوی با همکاری یک مؤسسه تحقیقاتی بزرگ، در اروپا یک مرکز شبانهروزی تأسیس کردند. در این مرکز، نوجوانان ۱۲ تا ۱۹ ساله آموزش میدیدند و زندگی میکردند. مدت یک سال همه چیز به صورت عادی جریان داشت و آزمایشهای مختلف کمی و کیفی بر روی آنان انجام گرفت. در طول این یک سال، هر نوجوان سه وعدهی غذایی روزانه با احتساب میانوعدهها، ۸۰۰ گرم غذا میخورد. پس از یک سال به تدریج و آگاهانه شایعه کردند: «به علت وضعیت اقتصادی نابسامان شبانهروزی، ممکن است غذا به لحاظ کمی و کیفی جیرهبندی شود.» شش ماه بعد از این شایعه، میزان غذای مصرفی روزانه هر فرد از ۸۰۰ گرم به ۱۲۰۰ گرم افزایش یافت. هنگامی که عملاً جیرهبندی را آغاز کردند، مصرف غذا از ۱۲۰۰ گرم به ۱۵۰۰ گرم رسید. دلیل افزایش مصرف این بود که نوجوانان آیندهی خود را مبهم میدیدند. هنگامی که مرکز شبانهروزی در وضع عادی قرار داشت، افراد غذای خود را به یکدیگر تعارف میکردند و نسبت به یکدیگر رابطهای مبتنی بر نیکوکاری، شفقت و نوعی از خودگذشتگی داشتند امّا هنگامی که شایعه کمبود غذا مطرح شد، تعارفات، رعایت ادب و رفتارهای مهربانانه، نسبت به یکدیگر کمتر شد. در واقع به دلیل مبهم بودن آینده، اخلاقی زیستن بر پایه عدالت، احسان و رعایت ادب به مرور زمان کمرنگ شد. آیندهی مبهم و نامعلوم افراد از نظر مالی و شغلی آستانهی اخلاق و تحمل را در هر جامعهای کاهش میدهد.»
ایران اینک ایستاده بر دامنه کوهی از منابع عظیم مادی و انسانی، گرفتار هیولای مهیب فقر شده و مدام مردمان بیشتری از آن به زیر خط فقر سقوط میکنند! این واقعیت که 6 سال از 10 سال گذشته، تورم بالای 30 درصد بوده چه کسانی را باید بیدار کند؟
این همه رنج به چه میارزید؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر