سوم بهمن 54 (درست 3 سال قبل از انقلاب) عبدالمجید مجیدی (رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه) گزارشی از وخامت وضع مالی کشور به اسدالله علم (وزیر دربار) میدهد. علم در یادداشت آن روز خود نوشت: «وضع بهطوری است که قاعدتاً میبایست به انقلاب بینجامد.» اسدالله علم در یادداشتهای روز 26 دی 55 هم (دقیقاً دو سال قبل از خروج دائمی شاه از کشور) از "بیاعتنایی به درخواستهای مردم، مقررات خلقالساعه و گرانی" به شدت ابراز نگرانی کرده است.
واقعیت این است با وجود توفیقات نظام شاهنشاهی در توسعه صنعتی و تجاری و نظامی، رشد بالای اقتصادی و سیاست خارجی موفق، به دلیل اعمال برنامههای اقتصادی نادرست منجر به تورم و سپس رکود، نارضایتی گستردهای در سطح کشور بروز کرده بود که این نارضایتی وسیع، توده مردم را در سال پایانی حکومت پهلوی ابتدا در محافل خصوصیتر و سپس در خیابانها به هم رساند و جریانات چپ و مذهبی بر موج آن سوار شدند، همزمان شاه در "سرکوب" تعلل کرد و انقلاب رخ داد. با این همه در بررسی دلایل وقوع انقلاب 57، دو طیف به طور گسترده از بیاعتنایی عمدی به "دلایل اقتصادی" وقوع انقلاب سود میبرند:
🔹 گروه اول: انقلابیون. این جریان به درستی میداند که وقوع انقلاب نه تنها روند اقتصادی کشور را بهبود نبخشید بلکه موجب تشدید نارضایتی عمومی ناشی از اوضاع اقتصادی شد چنان که مردم در مواجهه با مجموعه عظیم ناملایمات اقتصادی چهل سال گذشته، اساسا گرفتاریهای اقتصادی 4 سال آخر حکومت پهلوی را به حساب "گرفتاری" نمیگذارند! (طی 42 سال بعد از انقلاب تورم فقط در سالهای 64، 69، 95 و 96 زیر ده درصد بوده است اما در دوره حکومت 37 ساله پهلوی دوم، 26 سال تورم زیر ده درصد بود و وقتی در سال 56 به رقم کمسابقه 25.1 درصد رسید، 34 سال از آخرین تورم بالای بعد از حمله متفقین به ایران در جریان جنگ دوم جهانی (110 درصد) میگذشت). به این ترتیب بهتر است دلایلی چون آزادیهای ضداسلامی اجتماعی، ارتباط وسیع با آمریکا و غرب و اجرا نشدن احکام اسلام به عنوان دلیل اصلی انقلاب برجسته و حتی دلایل به همین موارد منحصر شود!
🔹 گروه دوم: سلطنتطلبان (به معنای هواخواهان تمام قد پهلوی). این جریان به خوبی از دلیل مشترک بسیاری از نارضایتیهای عمومی کنونی مردم خبر دارد: "اوضاع بد اقتصادی". لذا شایسته و لازم میداند به معضلات عظیم اقتصادی سالهای پایانی حکومت پهلوی اشاره نکند و تحلیل چرایی وقوع انقلاب را به سطح بیبصیرتی ایدئولوژیک و فریب خوردن اکثریت مردم (حامیان انقلاب) تقلیل دهد بدون آنکه بخواهد بداند کسی چون اسدالله علم 3 سال پیشتر از انقلاب با دریافت گزارش مالی از اوضاع کشور، از "انقلاب" سخن گفته بود و نه حتی "اغتشاش"!
علینقی عالیخانی (وزیر موفق اقتصاد در دهه درخشان اقتصادی چهل شمسی) در مقدمهای بر یادداشتهای سال 1355 اسدالله علم به نکته قابل توجهی دیگری اشاره کرده است. او نوشته: «شاه رفتاری شگفتانگیز داشت. از یک سو با سرسختی برنامههای مورد علاقه خود را که عامل اصلی آشفتگی اقتصادی و ناخرسندی اجتماعی شده بود به دولت تحمیل میکرد و از سوی دیگر درباره تصمیمهایی که احیانا نتیجه خوبی نداشت آمادگی پذیرش هیچگونه مسئولیتی نداشت.»
ساختن آینده بدون توجه به واقعیتهای حال و گذشته اگر "ویرانگر" نباشد، در بهترین حالت "عبث" خواهد بود. کشور در دور باطلی از مصائب گرفتار است و به نظر میرسد مهمترین کاری که باید انجام شود (هم توسط مردم و هم توسط نظام) "آشتی با واقعیت" و منحرف نکردن آن به سود امیال شخصیست!
در جنگ با واقعیت و حقیقت، نهایتاً این دو بازنده نیستند!
➕ یادداشت مرتبط (کلیک کنید)
در تلگرام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر