۱۴۰۰ خرداد ۸, شنبه

گزاره‌هایی برای انتخاب هشتمین رئیس‌ – قسمت اول

اشاره: 23 فروردینی که گذشت (یک‌ماه و نیم قبل) توییت کرده بودم که «طرح یک مقاله مفصل توی ذهنمه با عنوان «من چرا رأی نخواهم داد؟» ... این قدر داره ابعاد و منابع‌اش وسیع میشه که می‌ترسم شروع کنم به نوشتن‌اش!» ... کمتر پیش آمده بین ایده یک مقاله و انتشار آن چنین فاصله‌ای انداخته باشم! به هر حال در ادامه هفت بند نخستی را که پیش از اعلام نتیجه بررسی صلاحیت‌ها نوشته بودم، می‌خوانید. مجال اندک برای نوشتن تفصیلی و تدارک مناسب برای کنار هم گذاشتن خوب گزاره‌ها، انتشار این مقال را به تاخیر انداخت. باید این مقال را پی بگیرم.

*

 

اول) "قابلیت دموکراسی"، توانایی او در "کنار گذاشتن" حاکمانی است که "اکثریت" به هر دلیلی آنها را لایق حکمرانی نمی‌داند. دموکراسی، قدرت ِ فقط بالا فرستادن کسان نیست. به طور کاملاً "قانونی"، دسترسی رأی مردم در ایران به رأس بسیاری از نهادها و سیاستگذاری‌های کلان مسدود شده است.

 

دوم) فوکویاما در کتاب "نظم و زوال سیاسی" (صفحه 34) تمایز بین "حاکمیت قانون" (به عنوان یک ارزش ستوده) و "حکومت از طریق قانون" را بیان کرده: «"حاکمیت قانون" با "حکومت از طریق قانون" فرق دارد. در دومی، قانون همان اوامر حاکم است که محدودکننده خود وی نیست.» پس وقتی آیت‌الله جنتی می‌گوید: «در بررسی صلاحیت داوطلبان انتخابات ریاست‌جمهوری ملاک فقط قانون است»، اتفاق خاص و مهمی رخ نداده و منّتی سر "رعیت" نیست ضمن این‌که می‌دانیم اگر نه همه، دست‌کم بسیاری از  قوانین برای اجرایی شدن، به امضای خود "آیت‌الله جنتی" محتاج‌اند.

 

سوم) مردم ایران (بعد از انقلاب) هیچگاه به اندازه خرداد 76 "قوی" نبودند و بعدتر هم نشدند. آن سال اکثریت به کسی رأی دادند که همه شواهد نشان می‌داد مورد نظر "نظام" نیست. خاطرات تازه منتشر شده رفسنجانی (مربوط به سال 76) به طور بی‌سابقه‌ای این شواهد را تایید می‌کند. این درست که نتیجه انتخابات به تایید نظام رسید و مردم (و جهان) باور کردند امکان تغییر/اصلاح در درون نظام وجود دارد اما طی همه سال‌های بعد تا برآمدن احمدی‌نژاد، این اجرای دقیق و سیستماتیک روش "شناسایی - خنثی‌سازی" بود که علیه اصلاحات درون نظام به "خوبی" اجرا شد؛ نقاط تجمع فکری و عملیاتی جریان‌های حامی اصلاحات شناسایی و با حوصله و گاه به ضرب و زور، "خنثی" شدند! ایجاد مانع‌های قانونی و شبه‌قانونی و حتی گسیل‌کردن گروه‌های خیابانی فشار برای جلوگیری از قول‌های اصلاح "محصول ِ قدرت مردم در خرداد 76" (محمد خاتمی) در تاریخ ثبت است. همزمان نهادسازی‌های وسیعی صورت گرفت. تعداد پایگاه‌های بسیج، کانون‌های فرهنگی و هنری "تحت هدایت فرماندهان سیاسی" و نمازهای جمعه زمان شروع و پایان دوره خاتمی قابل مقایسه نیست، همچنان که تعداد بی‌شمار روزنامه‌ها و نهادهای مدنی توقیف و تحدید شده در این مدت. برای پشتیبانی مالی این "نهادها" نیز تدارک‌های گسترده‌ای صورت گرفت. و همه این‌ها در سایه توهم "عاملیت رأی اکثریت مردم"! "امید"واران سال 76 امیدوارترین‌ها بودند اما "سرخوردگی" را برای آنها کنار گذاشته بودند، آنها هیچ‌گاه تکرار نشدند.

 

چهارم) کسانی (از افراد و جریان‌ها) که نشان "تداوم‌دهنده وضع موجود" یا "رجوع به روزگار سخت گذشته" بر سینه داشتهاند، عموماً در انتخابات ریاست‌جمهوری یا باخته‌اند یا دچار ریزش آرا شده‌اند. آیت‌الله خامنه‌ای و مرحوم رفسنجانی در دور دوم ریاست‌جمهوری‌شان دچار ریزش آرا بودند. ناطق‌نوری در سال 76 نماینده تداوم وضع وجود بود (و مورد حمایت سران نظام) و رفسنجانی دوباره در سال 84 در این موضع اتهام نشانده شد، جلیلی در سال 92 نماینده تداوم وضع موجود بود و رئیسی در سال 96، نماد بازگشت به دوران تعارض و تحریم‌های هسته‌ای. مردم ایران مکرر ناگزیر بوده‌اند بین "بد" و "بدتر" را انتخاب کنند؛ سیستمی که نهایتاً "خوب" قابل ملاحظه‌ای به ارمغان نیاورده است!

 

پنجم) احمدی‌نژاد در سال 84، با کمتر از 650هزار رای بیشتر از کروبی به مرحله دوم انتخابات رفت و مردم این بار "نه به وضع موجود" را در"نه به رفسنجانی" دیدند. مجموع آرای اصلاح‌طلبان در مرحله اول انتخابات 84 بیشتر بود منتهی آرا بین چهار کاندیدا تقسیم شد (رفسنجانی، کروبی، معین و مهرعلیزاده. این دو آخری با حکم حکومتی رهبر تایید صلاحیت شدند!). سال 88 مشایی (یار نزدیک احمدی‌نژاد) گفته بود: «از 24ميليون رای احمدی‌نژاد، 20 ميليون منتقد به نظام‌اند كه در اين انتقاد خود حتی از آن 13ميليون (رای میرحسین) هم جدی‌ترند چرا كه آن 13ميليون فقط دولت احمدی‌نژاد را زير سوال بردند ولی اين 20ميليون به كل روند سال‌های گذشته پيش از احمدی‌نژاد "نه " گفتند و در حقيقت احمدی‌‌نژاد در اين ميان فقط 4ميليون رای ايجابی دارد.» آن مناظره جنجالی و دوقطبی‌سازی "(میرحسین/رفسنجانی)-احمدی‌نژاد" از روی همین ایده (آدم نظام – آدم دیگر) ساخته شد و بسیار هم موثر افتاد (با فرض صحت شمارش آرا).

 

ششم) برآمدن روحانی دو دلیل اصلی داشت؛ استیصال مردم از تحریم‌ها (و عاملان مذاکرات لجوجانه و بدفرجام هسته‌ای) و اوضاع اقتصادی از یک طرف و شوک رد صلاحیت رفسنجانی از طرف دیگر. این بار "رفسنجانی" دیگر "آدم نظام" و "نماد وضع موجود" نبود. او جانب "روحانی" را گرفت. اما خیلی‌ها جدی نگرفتند که تغییر سیاسی مهم در رأس نظام دست‌کم شش ماه قبل از پایان "احمدی‌نژاد" با نظر رهبری آغاز شده بود. مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا از بهمن 91 شروع شده بود.

 

هفتم) آرای مردم هر چه بیشتر هم باشد، هیچ راه دسترسی به نهادهای پرقدرت و پرشماری ندارد که مستقیم و غیرمستقیم در شئون زندگی – حتی روزانه مردم – موثر و حتی "بسیار موثرند". کنار گذاشتن مدیریت و تغییر سیاستگذاری این نهادها نه تنها هیچ تاثیری از رای مردم نمی‌پذیرد، بلکه گاه برای ناکام گذاشتن تحقق خواست اکثریت بازطراحی می‌شود تا به نحو موثری به مردم نشان داده شود که "مسیر" را قرار نیست "اکثریت" تعیین کند. این یعنی رأی مردم ایران (به مثابه ابزار غیرخشونت‌آمیز تغییر حاکمان) به طور عمده‌ای توانایی "کنار گذاشتن" حاکمان را ندارد. در همه سال‌های گذشته، نوعی "سبک زندگی سیاسی خاص" بر مردم تحمیل شده که از اثر آن، مدام این مردم باشند که باید عقب‌نشینی کنند ... مردم ایران 1400 "ضعیف‌ترین" و "ناامیدترین" روزگارانند.

 

ادامه دارد

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر