هر وقت از "چریک"ها میخوانم، یک حس غریب آزاردهنده سراغم میآید؛ حس میکنم خیلی راحت و زود "نفله" شدند؛ جوانانی تحصیلکرده و شجاع که راحت ِ روزگار را فروگذاشتند و البته "عدالت"ی که در پیاش بودند، در پیشان نیامد؛ شاید چون خود فرعونهایی بودند با "مصر"هایی کوچکتر!
*
درست پنجاه سال قبل، در روزی مثل امروز (نوزده بهمن سال چهلونه) چریکهای مارکسیستی که مبارزات چریکی و پیروزی فیدل کاسترو را الگوی خود کرده و به باور مبارزه مسلحانه برای براندازی رژیم شاهنشاهی رسیده بودند، به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل (گیلان) حمله کردند. گروه چریکی پاسگاه را گرفت و ده قبضه اسلحه به غنیمت برد ولی بعدتر ورق برگشت. حدود 15 چریک در این واقعه دخیل بودند که برخی در درگیری با نیروهای دولتی کشته شدند ولی بیشترشان را روستائیان منطقه گرفتند و تحویل نیروهای دولتی دادند. گفته میشود از یازده بازداشتی، یک تن زیر شکنجه کشته شد و بقیه سه روز مانده به نوروز سال پنجاه، 36 روز پس از حمله به پاسگاه، اعدام شدند. این عملیات به سختی شکست خورد ولی جرقهای شد که طی سالهای بعدی، به مبارزات چریکی و مسلحانه با حکومت پهلوی دامن زد. ساواک طی کمتر از پنج سال بعد با حجم بسیار بزرگی از اقدامات مسلحانه علیه نظام پهلوی مواجه شد و البته به خوبی توانست گروههای چریکی را مهار و نابود کند؛ به مدد کار متمرکز اطلاعاتی و البته شکنجههای سیستماتیک؛ شکنجههایی به قیمت ضربههای سهمگین به حیثیت نظام شاهنشاهی. این حیثیت برباد رفته، امّا در یکسال و نیم پایانی عمر رژیم، سرعت اتحاد علیه شاه را (در درون و برون کشور) بسیار بیشتر کرد.
چریکهای سیاهکل، شاه را عامل امپریالیسم و آمریکا میدانستند و "جالب"، واقعه سیاهکل در حالی رخ داد که شاه در همان روزها (بهمن سال 49) رهبری مذاکرات کشورهای عضو اوپک را به سود کشورهای عضو (ازطریق وضع مالیات بیشتر بر سود شرکتهای نفتی و اعلام قیمت نفت خام به عنوان تابعی از نوسانات نرخ مبادله ارز) و به قیمت ناخرسندی شدید آمریکا (دوره ریاست جمهوری ریچارد نیکسون) با موفقیت به پیش برده بود! توافق با شرکتهای نفتی که 25 بهمن (شش روز بعد از واقعه سیاهکل) به امضا رسید، نشانگر نخستین پیروزی مهم اوپک ارزیابی شد که ایران در آن کارکردی اساسی داشت.
چریکها در حالی در انتهای دهه چهل خورشیدی به لزوم مبارزه مسلحانه علیه "عامل امپریالیسم" رسیده بودند که این دهه، تا کنون نیز درخشانترین دهه در تاریخ از لحاظ توسعه اقتصادی بوده است؛ نرخ رشد اقتصادی از سال 42 تا 48، به طور متوسط 5.5 درصدو تورم در حدود 2.3 درصد بود و به این ترتیب ایران را بعد از ژاپن بهترین کشور دنیا از نظر رشد اقتصادی نشان میداد.
مردم ایران گمشده بزرگی داشتند که خودکامگی "شاهنشاه آریامهر" آنان را برای "دیدن و ندیدنهای ناقص"، کمک میکرد!
*
چریکها بعد از سقوط شاه هم روزگار هولناکی داشتند و خیلی بیشتر از دوره قبل از انقلاب، "حذف" و "نابود" شدند.
*
در شماره 71 مجله اندیشه پویا (بهمن 99)، مطالعه متن کامل گزارش علی ملیحی ِ عزیز را زیر عنوان "ماهی سیاه کوچولو یا اژدهای جوان" قویا توصیه میکنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر