۱۳۹۹ خرداد ۱۳, سه‌شنبه

چهارپاره - 147 | آفتی است؛ "روزمرگی"


اول) چند سال قبل، از زندگی دکتر حسین بشیریه که می‌خواندم، متوجه شدم در دوره اوج‌گیری انقلاب و فعالیت‌های سیاسی و انجمنی و سقوط نظام قبلی، و وقتی بشیریه جوان دانشجو بود و خیلی‌ها نمی‌توانستند در موج و توده‌ها هضم و جذب نشوند، او قاطی هیچ فرقه و انجمن و حزبی نبوده و به معنای واقعی کلمه "افراط در مطالعه" می‌کرده (عبارت خودشان) و کتابخانه مأمن‌اش بوده و حتی خوابگاه نرفته که خوایگاهی‌ها سیاسی بوده‌اند. بشیریه مشغول تحصیل در مقطع ارشد و دکترای علوم سیاسی‌اش در یکی از دانشگاه‌های انگلیس بود و می‌خواسته برای نظریه‌ای که درباره ریشه‌های انقلاب داشت، مطالعه کند (اینجا را بخوانید). او بعدتر به زحمت استخدام دانشگاه تهران شد (چون خوشایند حضرات نبود حتی وقتی فقط کار "آکادمیک" کرده بود) ولی بالاخره آنقدر تحت فشار قرار گرفت و از دانشگاه رانده شد تا که ده سال قبل عازم آمریکا شد و اینک آنجا تدریس می‌کند. کسانی که نان و نفس‌شان در "پرونده‌سازی" است او را متهم به جریان‌سازی و تئوری‌پردازی "اصلاحات" (به مفهوم منفی آن) کردند چون شاگردان‌اش تبدیل به شاخص‌های جریان اصلاحات شده بودند. او را "محقق عضو سیا" نامیدند و نوشتند: «اصلاح‌طلبان سکولار در دوران حاکمیتشان با محوریت حسین بشیریه برای تشکیل گروه‌های موسوم به گروههای چریکی، ایجاد "شورش‌های شبه‌نظامی" و انجام "ترورهای سیاه" نظریه‌پردازی می کرده‌اند.» بشیریه البته به درستی خیلی پیش از خیلیها از "اصلاحات" (در آن چهارچوبی که پرداخته بودند) ناامید شده بود. برخی معتقدند حسین بشیریه با نوشته‌های متعدد خود و نیز تدریس علوم سیاسی در دانشگاه تهران بر مطالعه و عمل سیاسی در ایران تأثیر شایانی گذاشته‌است. 
به نظرم رسیده بود این وسعت اثر بشیریه ناشی از این بوده که توانسته بود از روزمرگی و دلخوش شدن به حباب‌ها و هیجانات دوره‌ای خود را دور نگاه دارد.
.

دوم) در شماره اخیر (66) مجله اندیشه‌پویا، پرونده‌ای هست درباره "سهراب سپهری". برای بار نخست دانستم که سهراب و شعر سهراب چقدر مورد طعن و نقد جریان شاعران چپ‌گرا و سیاسی (امثال شاملو) بوده است؛ که «چرا "متعهد" نیست؟»! در این پرونده به خصوص مقاله "سایه اقتصادی‌نیا" و مصاحبه "هومن سرشار" خیلی خوب است. هومن سرشار گفته: «در حالی که بسیاری از شاعران و فیلم‌سازان و تصویرسازان هم‌عصر سپهری درگیر مسئله اختلاف طبقاتی و آزادی سیاسی-اجتماعی بودند و رویای مدینه‌ای فاضله را در سر می پروراندند، سپهری مدام از بابت برجسته شدن دغدغه‌هایی تاسف می‌خورد که روزمرگی به انسان‌ها تحمیل می‌کند.» سایه اقتصادی‌نیا هم از التفات سپهری به "حقیقت حقیر دنیای دیگران" نوشته؛ از بی‌اعتنایی‌اش به طعن‌ها و تحقیرها. خیلی برایم خوشایند بود که دانستم در میان موج طعن و محکوم‌کردن‌ها، "فروغ" اما هوادار شعر سهراب بوده. فروغ گفته بود: «او از انسان و زندگی حرف می‌زند و به همین دلیل وسیع است.»
"سایه  اقتصادی‌نیا" مقاله خود را این طور "سنگین" به انتها رسانده: «شاملو در گفت‌وگو با ناصر حریری گفته بود: «باید فرصتی پیدا کنم یک بار دیگر شعرهایش را بخوانم شاید نظرم درباره کارهایش تغییر پیدا کند. سر آدم‌های بی‌گناهی را لب جوب می‌برند و من دو قدم پایین‌تر بایستم و توصیه کنم آب را گل نکنید! تصورم این بود که یکی از ما از مرحله پرت بودیم، با من با او.» نمی‌دانم شاعر پرهیاهوی روزگارما سرانجام فرصت کرد یک بار دیگر اشعار سپهری را بخواند یانه؛ ولی حالا، پس از این چهل سال، دست کم تاریخ ایران ثابت کرد آن که از مرحله پرت بود و ما را هم با خودش پرت برد، شاملو بود نه سپهری.»
.
سوم) به نظرم همت بزرگ و فهم وسیع و صبر زیاد می‌خواهد که قاطی روزمرگی‌ها نشوی؛ و بدانی "حباب" کدام است و "اصل" آب کجاست. آنها که جاودانگی و راه به "اصل" یافتند، گو این همت و فهم و صبر را داشته‌اند.
.
چهارم) «رستگاری نزدیک: لای گل‌های حیاط»؛ این را سهراب سپهری گفته بود.
.

۳ نظر:

  1. این درّی رو که پیداش کردی از پس پیمودن این همه راه های پیچ در پیچ، مراقبش باش محمد جان ... مراقبش باش

    پاسخحذف
  2. و چه کار دشواری جناب کاظمی

    پاسخحذف
  3. درود...درونم تنهاست و به سیبی خشنودم!

    پاسخحذف