چهارشنبهای که گذشت، در جلسهای، از استاد
خوشنویسی (در شکسته نستعلیق)، جناب نقی ریاحی، پرسیدم: از بین همه حروف فارسی،
کدام یک را بیشتر دوست دارید؟ به نظرم، جا خورد. از چشمهایش خواندم. توضیح بیشتر
دادم و این وسط، ناچار و ناخواسته، اختیار سوال خودم از دست خودم هم رفت! نشد چیزی
که خواسته بودم ... سالها قبل، در دوره راهنمایی، هر دو معلم هنرمان، از تمرینهای
خوشنویسی من خیلی راضی بودند. به نسبت خیلیها، خیلی تمرین میکردم. بعد یک مدت
طولانی از خوشنویسی دور افتادم اما همیشه از تماشای اثر خوشنویسان لذت میبردم.
بین همه هنرها، آثار خوب دو هنر "کارتون/کاریکاتور" و "خوشنویسی"
را میشناسم؛ یعنی از تماشای اثر هنرمندان این دو (یا سه) هنرِ نامبرده، میفهمم
این اثر خوب است یا بد، ضعیف است یا قوی (لااقل به ظن خودم). تا مدتها، قبل از
تسخیر فضای رسانه توسط اینترنت، مشتری مجله "کیهان کاریکاتور" بودم و
خیلی از "کارتونیستها" را میشناختم و از روی اثر، نام صاحب اثر را
تشخیص میدادم با این که باور داشتم و دارم که استعدادی برای کارتون/کاریکاتور
کشیدن و حتی ایدهپردازی ندارم! خوشنویسی اما حکایت دیگری داشت. همین سه سال قبل
کتاب تعلیم خط حبیبالله فضائلی را خریدم و قلم، که شروع کنم به تمرین دوباره؛ چند
وقتی بعد از آنکه مستندی از استاد عباس اخوین در تلویزیون دیده بودم. هر روز مشق
میکردم؛ کلی کاغذ سیاه کردم! در بین همه حروف، از خیلی سال پیش، از "ش"
(و نه "س") و "ع"، از آن شکوه و زیبایی سر "ع" و
استواری "سه نقطه" بر بلندای "ش" خیلی خوشم آمده بود. خیالم
این بود که اگر یک، و فقط یک "ش" و "ع" دلخواه بنویسم، پیشرفتهام
و البته که نرفتم. غصه خوردم. مجال کلاس رفتن هم فراهم نشد ... آن روز هم خواسته
بودم این منظور را برسانم؛ نوشتن کدام حرف نهایت استعداد و توانایی و خوشایند شمای
خوشنویس است؟ سوالم پیش خودم زایل شد
... بعدتر، توی جلسه دیده بودم که همه حرف استاد امیرخانی است، پرسیده بودم:
«نظرتون درباره کارهای استاد اخوین چیست؟» و معلوم بود (بود؟) نظر نخواسته بودم، خواسته
بودم نامی از یک بزرگ دیگر برده شده باشد ... حتی سودای کلاس رفتن فعلا بر باد است معالاسف.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر