تاییدصلاحیتشدههای انتخابات عصاره فضایل شورای نگهباناند و هر چه بیشتر میبینی و میگردی بین چهرههایی که روی پوستر، روی درختان کشته شده برای تولید کاغذ، صاف شدهاند، بیشتر مطمئن میشوی که "عصر زوال" همین است که هست و این تازه، ابتدای گام دوم است. انگاری در شهر کسی نبوده که سرش به تناش بیارزد و رد معطری از خودش به جا گذاشته باشد. رقابت، رقابت سر پاچهخواری است و فریب ِ بهتر. برای دومین بار است که تصمیم گرفتهام در انتخابات شرکت نکنم؛ بار قبل در اولین انتخابات مجلس بعد از 88 در خانه ماندم و پای صندوق رای نرفتم. و مگر ابزار دیگری مانده برای اعلام ناخشنودی؟ برای ابراز خشم، بیخشونت؟ گور ِ اخلاق مردم را کندهاند از بس رها نمیکنند این چرب و شیرین "قدرت" را، این نکبت و فلاکت ِ عمومی را. اندوه از سر و کولم بالا میرود؛ به کتاب پناه میبرم، به خواندن، به قدری نوشتن. مدام یاد آن کاریکلماتور میافتم که «پرندهای که در قفس جفتگیری میکند، اعتقادی به آزادی جوجهاش ندارد» و ویران میشوم زیر بار، زیر بزرگترین بارها. خدا عمرم را بستاند قبل از آن که شرفم ستانده شود، غیرت و آزادگی نیمبندم حراج شود ...
از آلبر کامو (در مقالهای در صفحه 78 شماره 134 مجله بخارا) خوانده بودم: نویسنده آمریکایی قرن نوزده نوشته بود: «تا زمانی که انسان به خودش وفادار بماند همه چیز به نفع او تمام میشود: تا حتی حکومت، جامعه، خورشید، ماه و ستارگان.»
و این بشارت است یا انذار برای مایی که وفاداریمان به خودمان، تضمینی ندارد؟
الوین تافلر در کتاب "موج سوم"اعلام میکند در آستانه ورود به عصر دیجیتالیسم ،دانایی به فاکتورهای قدیمی قدرت یعنی اسلحه و پول اضافه میشود.به عبارتی "دانایی عین قدرت است."
پاسخحذفاگر در زمانه حراج آزادگی و شرف زیست میکنیم بخاطر غیبت عنصر دانایی و بالطبع آن آگاهی در جان مایه تک تک ماست.
دردمندانه به سوگ بنشینیم تراژدی عصر تاریکی را که نه در اروپا ،بل اینجا رخ نموده :هر کس صلیب گناه خود به دوش میکشد ؛گناه دانستن و فهمیدن :هر چه بیشتر ،سنگینتر!