فساد در سطوح بالا، ابعاد «بینظیری» پیدا کرده و گویا حالت «برگشتناپذیر» حادث شده است! جزئیات منتشر شده از پرونده متهمان اختلاس در شرکت بازرگانی پتروشیمی (آخرین قسمت در حال پخش از سریال فساد) بسیار تکاندهنده است. هر چه تقویم بیشتر ورق میخورد و خبرهای تازهتر میرسد، هیولای فساد ابعاد هراسانگیزتر خود را بیشتر به رخ میکشد.
میتوان اثر اراده این هیولا را برای برخاستن، از بعد از پیروزی انقلاب حتی، و نه پس از جنگ، یافت و رصد کرد؛ آنجایی که اموال دربار و منسوبان رژیم پیشین مصادره و سپس بین افراد و سازمانها توزیع شد و هیچگاه، هیچ گزارش کاملی در این باره به اطلاع عموم رسانده نشد و مثلا اگر دعوایی نشود، نمیفهمیم رئیس سابق ستاد کل نیروهای مسلح (سرلشگر بسیجی؛ فیروزآبادی) حتی بعد از برکناری هم در ویلای مصادرهای اقامت داشته است! با این همه گزاف نیست اگر کسی مدعی شود در دوره هشتساله ریاستجمهوری محمود احمدینژاد بود که به هیولای فساد، «هورمون رشد» تزریق شد و آن حرکت آرام ِ (ولی دائمی) برخاستن و قوت گرفتن فساد، تبدیل شد به «جهش» و به «پرش» همه نمودارهای فساد!
چرا این ادعا گزاف نیست؟
اولین گزارشهای دیوان محاسبات و تفریغ بودجه در دوره دولت احمدینژاد، از انحرافهای بزرگ و عمده در لایحه بودجه و برنامههای مصوب بالادستی حکایت داشت. پیشتر اخبار و گزارشهای ناقص از بیانضباطی مالی گستردهی وی در دوره دوساله شهرداری تهران (بلافاصله قبل از ریاستجمهوری) منتشر شده بود ولی شورای نگهبان که به راحتی میتوانست به این گزارشها دسترسی داشته باشد و آن را مبنای ردصلاحیت او قرار دهد، به آنها بیاعتنایی کرد. کما اینکه تاخیر در صدور حکم شهرداری تهران او نیز به دلیل سوابق «استانداری اردبیل»اش، خبری مکتوم و سرّی نبود.
احمدینژاد اولین مقام در سطح بسیار بالا بود که بیهیچ ابایی از اجرا نکردن قانون گفت، بسیاری از شوراهای عالی ِ تخصصی را از دور تصمیمگیری خارج و سازمان برنامه را نابود کرد. همزمان هیئت دولتی تشکیل داد که به ماشین تولید مصوبه تبدیل شد؛ جایی که حرف آخر، حرف یک نفر بود: خود ِ احمدینژاد. ریشهری در خاطرات خود از گمشدن نامه رهبری در نهادریاست جمهوری (در رد یکی از تصمیمهای احمدینژاد) نوشته (در همان دور اول ریاستجمهوری)، وزرایی که با سرعت زیاد از کابینه حذف میشدند، از سیل ویرانی در نظام تصمیمگیری دولت میگفتند. با این همه، احمدینژاد بارها و بارها ستایش شد. 9 ماه قبل از انتخابات ریاستجمهوری سال 88، در سطوح عالی مزایا و نکات مثبت دولت او «برجسته» شد، نهادهای نظارتی محکوم به سکوت شدند، مجلس را حدادعادل به نفع دولت «رام» کرد، رسانههای مدرن و سنتی که یکسره به دست اصولگرایان بود (و است)، از صداوسیما گرفته تا منابر جمعه و جماعت، به تکریم او پرداختند که به تکذیب هولوکاست پرداخته و به حذف اصلاحطلبان از قوه مجریه کمر همت بسته بود، رفسنجانی را تحقیر و تخریب میکرد، حرفهای انقلابی و تند در مجامع بینالمللی میزد و آغوش همچو هوگو چاوزی، آسایشگاه او بود و برای آوردن ِ رئیس کشور مفلوک کومور به تهران، هواپیما در پیاش میفرستاد!
کسانی با بصیرت بودند که گمان برده بودند این جریان، هر ویرانی ِ در لحظهای داشته باشد، «ویرانی ِ فردا» چیز دیگری است؛ هیولایی بار خواهد آمد که دوباره به بطری بازنخواهد گشت؛ اما «نابینایی»، دست بالاتری داشت!
میتوان اثر اراده این هیولا را برای برخاستن، از بعد از پیروزی انقلاب حتی، و نه پس از جنگ، یافت و رصد کرد؛ آنجایی که اموال دربار و منسوبان رژیم پیشین مصادره و سپس بین افراد و سازمانها توزیع شد و هیچگاه، هیچ گزارش کاملی در این باره به اطلاع عموم رسانده نشد و مثلا اگر دعوایی نشود، نمیفهمیم رئیس سابق ستاد کل نیروهای مسلح (سرلشگر بسیجی؛ فیروزآبادی) حتی بعد از برکناری هم در ویلای مصادرهای اقامت داشته است! با این همه گزاف نیست اگر کسی مدعی شود در دوره هشتساله ریاستجمهوری محمود احمدینژاد بود که به هیولای فساد، «هورمون رشد» تزریق شد و آن حرکت آرام ِ (ولی دائمی) برخاستن و قوت گرفتن فساد، تبدیل شد به «جهش» و به «پرش» همه نمودارهای فساد!
چرا این ادعا گزاف نیست؟
اولین گزارشهای دیوان محاسبات و تفریغ بودجه در دوره دولت احمدینژاد، از انحرافهای بزرگ و عمده در لایحه بودجه و برنامههای مصوب بالادستی حکایت داشت. پیشتر اخبار و گزارشهای ناقص از بیانضباطی مالی گستردهی وی در دوره دوساله شهرداری تهران (بلافاصله قبل از ریاستجمهوری) منتشر شده بود ولی شورای نگهبان که به راحتی میتوانست به این گزارشها دسترسی داشته باشد و آن را مبنای ردصلاحیت او قرار دهد، به آنها بیاعتنایی کرد. کما اینکه تاخیر در صدور حکم شهرداری تهران او نیز به دلیل سوابق «استانداری اردبیل»اش، خبری مکتوم و سرّی نبود.
احمدینژاد اولین مقام در سطح بسیار بالا بود که بیهیچ ابایی از اجرا نکردن قانون گفت، بسیاری از شوراهای عالی ِ تخصصی را از دور تصمیمگیری خارج و سازمان برنامه را نابود کرد. همزمان هیئت دولتی تشکیل داد که به ماشین تولید مصوبه تبدیل شد؛ جایی که حرف آخر، حرف یک نفر بود: خود ِ احمدینژاد. ریشهری در خاطرات خود از گمشدن نامه رهبری در نهادریاست جمهوری (در رد یکی از تصمیمهای احمدینژاد) نوشته (در همان دور اول ریاستجمهوری)، وزرایی که با سرعت زیاد از کابینه حذف میشدند، از سیل ویرانی در نظام تصمیمگیری دولت میگفتند. با این همه، احمدینژاد بارها و بارها ستایش شد. 9 ماه قبل از انتخابات ریاستجمهوری سال 88، در سطوح عالی مزایا و نکات مثبت دولت او «برجسته» شد، نهادهای نظارتی محکوم به سکوت شدند، مجلس را حدادعادل به نفع دولت «رام» کرد، رسانههای مدرن و سنتی که یکسره به دست اصولگرایان بود (و است)، از صداوسیما گرفته تا منابر جمعه و جماعت، به تکریم او پرداختند که به تکذیب هولوکاست پرداخته و به حذف اصلاحطلبان از قوه مجریه کمر همت بسته بود، رفسنجانی را تحقیر و تخریب میکرد، حرفهای انقلابی و تند در مجامع بینالمللی میزد و آغوش همچو هوگو چاوزی، آسایشگاه او بود و برای آوردن ِ رئیس کشور مفلوک کومور به تهران، هواپیما در پیاش میفرستاد!
کسانی با بصیرت بودند که گمان برده بودند این جریان، هر ویرانی ِ در لحظهای داشته باشد، «ویرانی ِ فردا» چیز دیگری است؛ هیولایی بار خواهد آمد که دوباره به بطری بازنخواهد گشت؛ اما «نابینایی»، دست بالاتری داشت!
نادیده گرفتن بیانضباطیها و قانونستیزیهای «رئیسجمهوری»، احتمالاً صرفاً به این دلیل که آمده بود بساط تعامل و به زعمخودشان: «قصد سازش با دنیا» و استحاله را برچیند و سازمان اصلاحطلبان ِ اصلاحگر را شخم بزند و در ناچیز دانستن اثر تحریمها، دروغهای شاخدار بگوید، یک پیام ارسال کرد به همه مدیرانی (از هر خطی) که دستی بربيتالمال و سری در آخور «دور زدن تحریم»ها داشتند؛ اینکه مهم این است دستکم آدم ِ سیاسی ِ بیخطری باشی (اگر که نافع نیستی)، دروغگویی (در حد سیاه خواندن ماست) دیگر دشمنی با خدا نیست، قانون را که دور زدی، همینکه در راه اثبات بیاثر بودن تحریمها هستی و انقلابی حرف می زنی، در امان خواهی بود.
کاسبان تحریم، فربه شدند. مردم فقیرتر شدند. منطقه را مدیریت میکنیم بدون توان مدیریت شکر و گوشت مردم خودمان. اینها نتیجه به گروگان سپردن کارآمدی و سلامت نفس و اقتصاد به سیاست بود که در دوره احمدینژاد بر آن صحهای بیسابقه گذاشته شد و حالا این جریانِ از کنترل خارج شده، همچنان مال و جان و آبروی مردم را خوراک شکم ِ حراماندود خود میداند.
فساد همه جای دنیا هست، این شیوه و سطح اثر مبارزه با فساد است که کشور «الف» را از کشور «ب» جدا میکند.
هر جا مفسدی را به زور مصلحتهای حقیر سیاسی رها کردی، هورمون رشد در رگ و عضلهی هیولای فساد تزریق کردهای..
کاسبان تحریم، فربه شدند. مردم فقیرتر شدند. منطقه را مدیریت میکنیم بدون توان مدیریت شکر و گوشت مردم خودمان. اینها نتیجه به گروگان سپردن کارآمدی و سلامت نفس و اقتصاد به سیاست بود که در دوره احمدینژاد بر آن صحهای بیسابقه گذاشته شد و حالا این جریانِ از کنترل خارج شده، همچنان مال و جان و آبروی مردم را خوراک شکم ِ حراماندود خود میداند.
فساد همه جای دنیا هست، این شیوه و سطح اثر مبارزه با فساد است که کشور «الف» را از کشور «ب» جدا میکند.
هر جا مفسدی را به زور مصلحتهای حقیر سیاسی رها کردی، هورمون رشد در رگ و عضلهی هیولای فساد تزریق کردهای..
🔶 این یادداشت در تلگرام +
عکس: استقبال رئیس دفتر مقام رهبری، دبیر شورای نگهبان، روسای قوه مقننه و قضائیه و فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح از احمدینژاد در بازگشت از ایراد سخنان انقلابی در آمریکا (1386) |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر