گزارش
این روزها در نزدیکی چهل سالگی پیروزی انقلاب، عموماً شامل اندازه و متراژ و تعداد
راه و جاده و سد و مدرسه و کارخانه و لوله و خطوط تلفن و آب و گاز و برق و واکسن و
قیر و آسفالت، و امثال اینهاست، شاید لازم باشد ضمن تصریح و تاکید خالصانه بر اهمیت
غیرقابل انکار ارتقای سطح زندگی عموم مردم و بالا رفتن میزان رفاه (که در قالب همین
اعداد و ارقام مربوط متجلی است)، چند مسئله گوشزد شود:
▫️ 1)
استقلال سیاست خارجی ایران از قدرتهای اقتصادی و سیاسی مسلط ِ جهانی (مبتنی بر
کشف و تقویت شیعیان و ترویج تشیع و ایجاد جبهه مخاصمه مادامالعمر با رژیم صهیونیستی)
غیرقابل انکار است (از شعار محوری «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، در تامین آن
«استقلال»اش کمتر تردیدی هست به نسبت آن دوی دیگر). این البته موید وابستگی چشموگوش
بسته رژیم پیشین به انگلستان و آمریکا نیست. مسئله اینک اما این است؛ این استقلال
با مختصات پیش گفته، تا چه اندازه مورد تایید و حمایت افکار عمومی ملی (جمهور) است
(فارغ از اینکه در «واقع امر»، در میانمدت و طولانیمدت، به ارتقای سطح زندگی
انسانی مردم ایران کمک کرده، خواهد کرد، یا مایه خسرالدنیا و الآخره میشود).
▫️ 2)
اگر رضاشاه در پایان 16 سال سلطنت و محمدرضا شاه در پایان 37 سال سلطنت، خواسته
بودند خدمات خود را گزارش و شماره کنند، آیا در فقره شمردن راه و جاده و سد و
مدرسه و کارخانه و لوله و خطوط تلفن و آب و برق و واکسن و قیر و آسفالت و راهآهن
کم میآوردند؟! نظام بورکراسی مبتی بر مشتی میرزابنویس بیخبر از سرحدات و معنی
«نظام اداری مدرن» تحویل داده شده توسط قاجار، آیا در پایان سلطنت 16 سالهی
رضاشاه، تبدیل به نظام نوین دادگستری، مالیه، دانشگاه و نظمیه و ارتش مدرن (گیریم
ناتوان در برابر تهاجم روس و انگلیس ِ ابرقدرت) نشد؟ و تازه بعد از آن، رفاه ایرانیان
با همه کاستیهایش در سال 20، قرابتی با اوضاع 37 سال بعدترش داشت؟! کارخانههای
بزرگ و ملی و نیروی هوایی و دریایی تا صنعت نفت و پتروشیمی کی و کجا و چگونه ریشه
گرفتند؟
▫️ 3)
مردم ایران، فردای رفتن اجباری رضا و محمدرضای پهلوی «شاد» بودند با همه آن اندازه
و متراژ و تعداد راه و جاده و سد و مدرسه و کارخانه و لوله و خطوط تلفن و آب و برق
و واکسن و قیر و آسفالت و راهآهن. مردم ایران گزارش کار از این پدر و پسر نگرفته
بودند؟ گذشته و حالشان را از یاد برده بودند؟ شاید ... اما وقتی که در رفتن پهلوی
اول و دوم شاد بودند، در حافظه و یادشان، خاطره «بیعدالتی»ها و «فساد»شان چیره
شده بود بر همه خدمات آنها.
▫️ 4)
میخواهید گزارش کار چهل ساله بدهید؟ مرحبا، دست شما درد نکند. حتما کار درستی میکنید.
حافظه مردم باید بهروز شود اما یادتان نرود آن احساس گسترده «بیعدالتی» و آن
«فساد»، بسیار جدّی است. دلخوش به همین مقدار اعداد و ارقام نباشید. خیلیها دلشان
لک زده برای «فرار» از ایران، برای تنها گذاشتناش (از فراری دادن مغزها جرئت
گزارش دارید؟). بودجه نهادهای دینی در سال 57 و 97 را هم مقایسه کنید، بعد اگر
اجازه دارید بگردید ببنید دین در سال 57 «پناهگاهتر» بود برای مردم یا الان؟! الکی
هم دلتان را خوش ِ مناسک عزاداری نکنید. مناسک فرق دارد با روح و جان دین. همیشه یکشنبه
کلیسا رفتن مسیحیان را به عنوان همه نماد دینداریشان به سخره گرفته بودید ...
گزارش بدهید، گزارش کامل بدهید شاید راه نجاتی پیدا شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر