۱۳۹۷ دی ۲۵, سه‌شنبه

🔘 تایدواتر ِ ما دیگر نیست






اردیبهشت سال 84، با دو واسطه معرفی شدم به مدیر روابط عمومی «شرکت خدمات دریایی و بندری تایدواتر خاورمیانه»؛ آسیدعلی احمدی که حالا تهیه‌کننده «خندوانه» است (و دی‌ماه 87 از تایدواتر بیرون زد)، با من مصاحبه کرد و بعد معرفی شدم به مدیر ناحیه هرمزگان ... کمتر از یک ماه بعد، به دفتر این شرکت در بندرعباس رفتم و برای 9 سال و 2 ماه در آن مشغول به کار بودم (در همین مدت، 7 مدیر عامل در این شرکت معرفی و مشغول به کار شد!).

«شرکت خدمات دریایی و بندری تایدواتر خاورمیانه» (که اختصاراً به آن تایدواتر گفته می‌شد) سال 47 با مشارکت 49درصدی شرکت آمریکایی تایدواتر برای کار در حوزه بنادر تاسیس شده بود. بعد از انقلاب، با کلی کش و قوس و مصادره و شکایت، دولت جمهوری اسلامی سهم شرکت آمریکایی را خریده بود و نهایتاً عمده سهام شرکت رسیده بود به سازمان بنادر و دریانوردی کشور. بعدتر یک جورهایی تبدیل شده بود به حیاط خلوت این سازمان سودده دولتی. کارش تخلیه بار از کشتی، بارگیری بار به کشتی و انبارداری کالا، لایروبی و کار در حوره فناوری اطلاعات (در قالب هلدینگ) در بنادر اصلی کشور، به خصوص بندرشهید رجایی در بندرعباس، بود. لازم نبود خیلی زیاد و خاص باهوش باشی تا جریانات و باندهای داخل شرکت را کشف کنی و بشناسی. همان ماه‌های اول دست‌اندرکار جشن افتتاح جدیدترین سری تجهیزات و سپس اسپانسری مسابقات مردان‌آهنین شدم (که فروردین 85 از شبکه 3 پخش شد). تایدواتر قدرت بلامنازعی در بنادر کشور به خصوص مهم‌ترین آنها (بندر شهید رجایی) بود. این شرکت، «ناگهان» بزرگ و بسیار ثروتمند شده بود ... 

با همه عیب و ایرادهای کوچک و بزرگی که داشت، چه در منظر عام و چه در نزاع بین باندهای مختلف درونی، یک تعصب خاص بین کارکنان نسبت به «تایدواتر» وجود داشت که کار صاحب‌کالا پیش برود، حتی رقبای ِ دور، «خیال» پیشی‌گرفتن نکنند؛ گاهی با چاشنی‌های ویرانگری از سوداگری و فساد. این شرکت سر حفاظت از کالای امانتی، حتی کشته داد  ... تا که سال هولناک 87 رسید. دولت ِ وقت، زیر لوای اجرای اصل 44 قانون اساسی، بلوک سهام مدیریتی شرکت (حدود 42 درصد) را به شرکت سرمایه‌گذاری مهر اقتصاد ایرانیان (متعلق به بانک «بدون مجوز» مهر اقتصاد (صندوق قرض‌الحسنه بسیجیان سابق)) فروخت. اولین مدیرعامل جدید، معاون سابق نیروی انسانی سپاه (سعید صادقی) بود. او چون سابقه کار در این حوزه نداشت و از جزئیات نوع روابط با سازمان بنادر بی‌اطلاع بود، خواسته و ناخواسته به تخریب رابطه با کارفرما (سازمان بنادر) مشغول شد و همزمان جنگی درونی علیه قالب گذشته شرکت آغاز کرد که با کتک خوردن‌اش از کارگران ادامه یافت ... سپس یک محموله اسلحه و مهمات بارگیری شده توسط این شرکت در بندرعباس، در آفریقا کشف شد در حالی‌که اساساً این شرکت مامور به «بارگیری» بر اساس مجوزهای سازمان‌های حکومتی (مثل گمرک) بود و نقشی در کنترل محتویات کانتینرها نداشت. این اما بهانه‌ای برای عمده‌شدن نقش سپاه و بسیج در مدیریت شرکت شد و بالاخره مستقیم توسط آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم شد. این مسئله در سطحی ملی، به زیان «تجارت ملی» و جایگاه بنادر ایران نیز منتهی شد. دولت روحانی تا سر کار آمد، خواست که «تجارت ملی» را در این حوزه نجات دهد؛ چاره کنار گذاشتن شرکت تحریمی تایدواتر بود ... من آخرین روز تیرماه 93، از شرکت بیرون آمدم. بعدتر اما باز اخبارش را پی می‌گرفتم ...

قصه‌ی غصه «تایدواتر» البته بسیارتر از این‌هاست؛ تحریم‌ها این شرکت را مضمحل کرد، فساد و بی‌اعتمادی در درون سرعت گرفت، آن تعصب کارکنان نسبت به شرکت‌شان رنگ باخت، بعد اول امسال یک مولتی‌میلیاردر خریدش و حالا خبر رسیده که «تایدواتر» عملاً و رسماً دارد «محو» می‌شود؛ شرکتی که می‌توانست اگر نظامیان زیاده‌خواه چشم به آن ندوخته بودند، سلامت درونی‌اش به لطف تعصب‌ کارکنانش تامین می‌شد و قربانی تحریم نمی‌شد، مرزهای کشور را در نوردد ...

«تایدواتر» قرار نبود جزیره‌ای خوشبخت در دریای بلاهت و سوداگری حضرات ریز و درشت باشد؛ انگار مقیاسی کوچک از همه ایران ماست که دارد «تلخ‌تر» می‌شود. گاهی به خیال می‌رسد که می‌شد این طوری نباشد. می‌شد دورتر را دید. می‌شد تایدواتر را حفظ کرد ... از دور صدای طوفانی سهمگین می‌‌آید. انگار تَر و خشک را چاره‌ای جز سوختن نیست ... و مگر «جهنم» کجاست؟

آخرین خبرها 👈

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر