اول)
فردا روز خبرنگار است. محمود صارمی را 17 مرداد سال 77 (نوزده سال قبل)، نیروهای
طالبان در کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف کشتند؛ در کنار دیپلماتهایی
که با وجود حمله طالبان به این شهر، آن را ترک نکرده بودند.
طنز تلخ
ماجرا این است که «خبرنگاری» در کشور ما چنان جایگاهی دارد که تا کنون نتوانسته
دلیل «به کشتن دادن» صارمی و همراهان او را آنچنان که شایسته است، رسانهای کند و
مسئولان مرتبط را شرمنده!
هفتسال
قبل محمدحسین جعفریان، وابسته فرهنگی وقت ایران در افغانستان، با انتشار یادداشتی در
مجله «همشهری جوان» (شماره 273)، از دستور به اعزام محمود صارمی به مزارشریف تنها یک
روز قبل از سقوط این شهر به دست طالبان، در حالی که وی دوران نقاهت پس از عمل جراحی
آپاندیس را سپری میکرده، خبر داد. او نوشته بود: «اگر اشتباه نکنم صبح شانزدهم
مردادماه 77 بود. (شهید ناصری) اول صبح آمد به اتاقم. صمیمیت عجیبی بین ما بود.
اصرار کرد و تقریبا التماس کرد، بروم. گفتم چرا بقیه نمیروند؟ گفت آنها هم باید
بروند اما مسئولانشان در تهران نمیفهمند اینجا چه میگذرد. اختیارشان دست من نیست
اما تو که میتوانی بروی برو. به خدا اینجا ماندنت حرمت شرعی دارد ... یک پرواز
آمده بود فرودگاه ... بیم آن میرفت طالبان سر برسند و هواپیما را بگیرند. به سرعت
به فرودگاه رفتیم. بشنوید از تهران که به محمود صارمی که هنوز در بیمارستان بود و
ایام نقاهت پس از عمل آپاندیس را میگذراند امر میکنند که فوری عازم مزارشریف
شود. بر اساس شواهد موجود کاملا قابل درک بود که اگر شهر سقوط کند بچههای ما نه
لزوما به دست طالبان، اما بیشک مورد حمله قرار میگیرند. خدا میداند برای من عامی
که بچه کوی پنجتن محله طلاب مشهد بودم، مشهود بود اما نمیدانم چرا آنهایی که
امر به ماندن بچههای ما در مزارشریف کردند این را نفهمیدند. صبح شانزدهم مرداد
ماه 77 هواپیمایی که محمود صارمی هم در آن بود در مزارشریف به زمین نشست و به سرعت
دوباره آماده پرواز شد ... من به همراه چند تن دیگر با این هواپیما صبح جمعه آمدیم
به ایران و صارمی ماند. شماره یکی از مسئولان مهم تصمیم گیرنده را داشتم. با بدبختی
پیدایش کردم. توضیح دادم که آن جا چه خبر است و گفتم ممکن است چه اتفاقی بیفتد ...
او گفت: اگر شما دو ساعت پیش از آن جا آمدهای من ده دقیقه به ده دقیقه با آنجا در
تماسم. این طورها هم نیست. و قطع کرد ... هفدهم مرداد شهر سقوط کرد. یک عده ناشناس
آمدند کنسولگری و همه را در اتاقی در زیرزمین کنسولگری جمع کرده و به رگبار بستند
و هشت دیپلمات و یک خبرنگار ما را به شهادت رساندند ...»
علاالدین بروجردی |
آن
موقع علاالدین بروجرودی (رییس کنونی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی) مسئول امور
افغانستان در وزارت خارجه بود؛ لابد روز خبرنگار را هم تبریک میگوید.
دوم) معیشت
خبرنگاران تنگ است؟ بله و البته با ملاحظات الف و ب!
الف: والاستریتژورنال
پرتیراژترین روزنامه در آمریکاست. این روزنامه در بررسی۲۰۱۳ براساس پنجمعیار
سلامت جسمانی، محیط کاری، میزان درآمد، استرس و رضایت شغلی به رتبهبندی بهترین و
بدترین شغلهای دنیا پرداخت که براساس آن شغلهای: دبیری، مهندسی پزشکی، مهندسی
نرمافزار، شنواییسنجی، برنامهریزی مالی، متخصص بهداشت دندان، درمانگر، بیناییسنجی،
فیزیوتراپیست و پردازشگر سیستمهای کامپیوتری را به ترتیب بهعنوان بهترین شغلها
و شغلهای: مهماندار هواپیما، بنایی، پستچی، محاسبهگر، کشاورز، کارگران دکل نفتی،
بازیگر، داوطلب نظامی (سرباز)، نجار و خبرنگار (روزنامهنگار) را به ترتیب بهعنوان
بدترین شغلهای جهان معرفی کرد. اطلاعات موجود و ارایهشده از سوی اداره کار کشور
آمریکا در سال۲۰۰۹ نشان میدهد یک روزنامهنگار آمریکایی در سال ۲۰۰۹ سالانه
۴۴هزاردلار درآمد داشته که این رقم در ۲۰۱۴ به رقمی در حدود ۵۶هزاردلار رسیده است.
ارزش این میزان درآمد زمانی مشخص میشود که براساس اطلاعات موجود بالاترین درآمد یک
پزشک در آمریکا مربوط به پزشکان بخش مراقبتهای ویژه با ۹۰هزاردلار در سال میشود
و برخی پزشکان در ردههای پایینتر درآمدی معادل روزنامهنگاران دارند. خبرنگاران
انگلیسی هم سالانه ۲۵هزارپوند درآمد دارند و سردبیران با درآمد سالانه ۳۵هزارپوندی،
یکی از مناسبترین حقوقها را در این کشور دریافت میکنند. این میزان حقوق در شرایطی
است که براساس گزارش اتحادیه ملی روزنامهنگاران انگلیس در سال۲۰۱۰ میزان حقوق
روزنامهنگاران در انگلیس در قیاس با دستمزد سایر صاحبان مشاغل «متوسط» ارزیابی میشود.
سعید لیلاز
میگوید: «بنده چندسالی بهصورت حرفهای
فعالیت رسانهای انجام دادم و بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که این شغل جواب
زندگی و معیشت من را نمیدهد و بیتعارف در بخش خصوصی و در فعالیتهای اقتصادی
آغاز به کار کردم ... من به جرئت میتوانم بگویم برخی روزنامهنگاران ما ۵۰ یا
صدسال از جامعه ایرانی جلوترند و الزام کار مطبوعاتی این است که فرد دایما برای بهروزکردن
خود قدمهایی بردارد که با در تنگنابودن معیشت روزنامهنگاران، این امر شدنی نیست
و از روزنامهنگار گرسنه روزنامهنگار خوب درنمیآید ... بعضی مواقع بیتوجهی به
معیشت روزنامهنگاران باعث میشود این شک در من تقویت شود که نکند تعمدی در کار
است؟ با این حال، من پیشنهاد میکنم حرفه خود را تغییر دهید.»
کارتون: نورینجفی |
«محمد
بلوری»، بنیانگذار صفحه حوادث کشور در روزنامه کیهان، پدر حادثهنویسی و استاد بسیاری
از اساتید روزنامهنگاری ایران، مشکل معیشت روزنامهنگاران ایرانی را مربوط به سالهای
اخیر میداند. او میگوید: در سال۱۳۵۸ که در کیهان کار میکردم و عضو شورای سردبیری
بودم، ۱۸هزارتومان حقوق میگرفتم و دو،سههزارتومان هم اضافهکاری داشتم. به گفته
بلوری، حقوق خبرنگاران در آن سال رقمی حدود هشتتا ۱۲هزارتومان بود. اظهارات محمد
بلوری در شرایطی است که در سال۱۳۵۸ میانگین حقوق در کشور رقمی در حدود ۹هزارتومان
بود و پزشکان در بخشهای دولتی رقمی معادل ۱۳هزارتومان در ماه درآمد داشتند. (+)
ب: شما
یک مغازه در بازار دارید؛ سر در مغازه مینویسید: «نوشتافزار فروشی»، بعد مثلا
خودکار با جوهر خشکشده میفروشید، دفتر با کاغذهای از قبل نوشته شده یا حتی به
جای نوشتافزار، حوله و خوشبوکننده. گران و کمفروشی هم که جای خود دارد! اعتماد
مردم را که باختید، کسبوکارتان اگر گره به مردم خورده باشد، زمین میخورید. هر
کاری که خواستید بکنید، بکنید ولی مردم را ضامن گشادکردن معیشتتان ندانید، مردم
را بیسواد و فراری از نوشتافزار هم ندانید؛ به همین صراحت و تلخی ... «تو خود
حجاب خودی».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر