حسن
روحانی دیروز گفته که «میبینیم دولتهای اروپایی در موضوع فشار به بانکها در
حالی که امریکا اسرائیل و عربستان روبهروی ایران بودند، آنها در کنار ایران بودند
و چین و اروپا و برخی کشورهای آفریقایی همراه ایران بودند. معنای انقلابی بودن این
است که امریکا را منزوی کنیم و به گونهای سخن بگوییم که جهانیان حرف ما را بفهمند.»
رییسجمهوری یادآوری کرده که «چند روز پیش که آمریکا راجع به قطعنامه 2231 راجع به
موشک های ایران حرف زد، کسی بود از آن حمایت کند؟ نه روس نه اروپا و نه چین قبول
نکردند ولی زمانی بود که هر ادعایی از سوی آمریکا علیه ایران مطرح میشد هر 14
کشور رای قطعی میدادند.»
وی قبلا
هم از فروپاشیدن «سازمان» تحریمها گفته بود؛ این سازمان، متکی به اجماع قدرتهای
جهانی بود. هنوز آنقدر دیر نشده که از یاد برده باشیم که فشارها علیه ایران وقتی
موثر واقع شد که چین و روسیه در شورای امنیت سازمان ملل، به جبهه آمریکا پیوستند.
این اتحاد علیه ایران، قبلا در ماجرای جنگ با عراق هم پیش آمده بود؛ اتحادی که به
کمک عراق آمد و فشارها را علیه ایران تا بهآن اندازه زیاد کرد که بهرغم اعلام
آمادگی برای جنگی 20 ساله با عراق، جنگ قبل از رسیدن به سررسید 8 سالگی، با اعلام
پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، متوقف شد. ماجرای اصلی این بود که صدام خود را
مدافع آتشبس جازده بود (بهدرست یا نادرست) و ایران به هر دلیلی (موجه برای خودش
و ناموجه برای دیگران) پایان جنگ را نمیپذیرفت و همین، دیگران را در حمایت از صدام
علیه ایران، متحد میکرد.
نکته
قابل بررسی و توجه خاص این است که گشتوگذار در بین سطور رخدادهای روزهای جنگ،
نشان میدهد که جمهوری اسلامی به دست خود، خود را منزوی میکرد و دیگران را حول ِ
عراق ِ صدام، متحد!
سه
هفته بعد از شروع جنگ، نخستوزیر وقت (محمدعلی رجایی) عازم نیویورک و مجمع عمومی
سازمان ملل میشود. این در حالی بود که ایران برخلاف همه موازین، نزدیک یک سال بود
که دیپلماتهای آمریکایی را گروگان گرفته و نگاهداشته بود. کورت والدهایم (دبیر
کل وقت سازمان ملل) در خاطرات خود نوشته است: «رجایی نمیتوانست درک کند چرا نسبت
به ایرانیها که چنین آشکارا قربانی تهاجمی خارجی شده بودند، در نیویورک تا بدینحد
کم همدردی میشود. با تلخکامی از بیعدالتی در سازمان ملل متحد شکایت کرد. در مدت
دو روز اقامت او در نیویورک درگفتوگویی طولانی با او کوشیدم برایش روشن کنم که
نمیتواند انتظار کمکی در زمینه شکایت خود داشته باشد تا زمانی که ایران به رغم محکوم
دانستن گروگانگیری از طرف جهانیان، همچنان گروگانها را در زندان نگهداشته است.
او نظایر این سخنان را از باقی مقامات هم شنید.»
مرحوم
امام خمینی بعد از آزادسازی خرمشهر، به این وجه ماجرا (اتحاد علیه جمهوری اسلامی) توجه
داشته و در حالی که فشار برای ادامه جنگ توسط مقامات سیاسی و فرماندهان نظامی در
جریان بوده، با آن و با ورود به خاک عراق مخالفت میکرده و میگفته که «فشار بر ما
زیاد میشود و کمک به عراق بیشتر.» فردای روز شکست نیروهای ایرانی در عملیات
والفجر مقدماتی (بهمن 61) هم، که اطلاعات سپاه به توهّم کودتا توسط حزب توده، به
مقر و دفاتر این حزب یورش برده بود، دوباره مرحوم امام خمینی از روند قضایا ابراز
نگرانی میکند. آن طور که هاشمی رفسنجانی نوشته: «امام نگران هستند که نهادهای
انقلاب با تندروی در این مسئله (برخورد حذفی با حزب توده)، باعث دورتر شدن دولتها
و قدرتها از ایران بشوند و در جنگ آسیب ببینیم.» این پیشبینی هم متاسفانه درست
از آب درمیآید و شوروی را برای کمکهای موثر به عراق ترغیب میکند. رفسنجانی سالها
بعد اعلام کرد که اطلاعات سپاه دراینباره (فعالیت حزب توده) غیردقیق بود و در
روزنوشتهای آن روزهای خود مینویسد که مسولان اطلاعات نخستوزیری معتقدند که بر
حزب توده اشراف اطلاعاتی داشتهاند و به برخوردی چنان گسترده نیازی نبوده. این
گفته از رفسنجانی هم در دسترس است که «فکر میکنم آن کار جزو اشتباهات بود چون
شوروی بعد از آن از حامیان جدی ارتش بعث شد و تجهیزات پیشرفتهای به عراق داد حتی
مشاورین نظامی آنها در بعضی جلسات ستادهای جنگ ارتش بعث شرکت می کردند و به عراقیها
مشاوره میدادند.» (ر.ک: روایتی از زندگی و زمانه هاشمیرفسنجانی، صفحات: 268،
356، 375 و 377)
منزوی
کردن خود و متحد کردن دیگران علیه خود برای دشمنی و کارشکنی، آن چیزیاست که حسن
روحانی به درستی علیه آن موضع میگیرد و بهجا خواهد بود اگر «به هم زدن اتحاد در
دشمنی علیه ایران» را دکترین حسن روحانی نام بگذاریم و بر اهمیت و مفید بودن آن،
مدام به سهم خود، پای بفشاریم و لوازم به هم زدن این اتحاد را بشناسیم؛ اگر که واقعا
از تاریخ چهل سال گذشته مملکت، عبرت گرفتهایم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر