هنوز
خیلیها نمیدانند شرایط ایران در ماههای منتهی به روز پذیرش قطعنامه 598 در
تیرماه 29 سال قبل، چگونه بود و از این ندانستن، برخی در همه حال آمادهاند تا
سواستفاده کنند و اگر شده از قِبل آن، لگدی به رقیب بزنند که از جنگ پرهیز میدهد
یا که وانمود کنند پذیرش قطعنامه 598، کار درستی نبود!
اوضاع
اقتصادی کشور از سال 65 به بعد، به معنای واقعی کلمه به هم ریخته بود؛ نفتی که پیشبینی
میشد 20 دلار فروخته شود به هر بشکه 8 دلار رسید تا جایی که کسری بودجه دولت در
سال 67، 53 درصد شد! دولت ابتدا برنامه عادی خود را کنار گذاشت و برنامه
2ساله استقلال اقتصادی کشور را در دستور کار خود قرار داد. اوضاع بدتر شد و برنامه
جدیدی تحت عنوان برنامه اقتصادی شرایط بحران در دستور قرار گرفت. این در حالی بود
که سهم بودجه نظامی و هزینه نهادهای نظامی و مهاجرین جنگ، از 47 درصد کل بودجه
جاری در سال 62 به 49.5 درصد در سال 66 افزایش یافته بود. وزیر بهداشت وقت (دکتر
مرندی) در یکی از جلسات هیئت دولت گفته بود که به دلیل کمبود موادشوینده در کشور،
بیماریهایی که در دوره شاه ریشهکن شده بود، دوباره شیوع پیدا کرده که سادهترین
این بیماریها کچلی بود! سال 66 ذخیره گندم تنها پاسخگوی 100 روز نیاز کشور بوده؛
پیشبینی کرده بودند در صورت برخورد نظامی با آمریکا و قطع واردات گندم، طرح کاشت
اجباری گندم اجرا شود. دولت برنامه داشت ماکارونی و بیسکویتهای سوخاری کمشکر و
کمروغن با امکان ذخیرهسازی بالا تولید کند تا به مدت دو سال بتوانند از ماکارونی
و بیسکویت به عنوان جیرهغذایی در روزهای بحران استفاده کنند. پیشتر و در سال 65، برای
تامین هزینه عملیات کربلای 4 و 5، شورای عالی پشتیبانی جنگ به فتوای مرحوم امام
خمینی، چاپ سیمیلیاردتومان اسکناس بدون پشتوانه را تصویب کرده بود؛ عملیات کربلای 4
به طور کامل با تلفات بالا شکست خورد و عملیات کربلای 5 به رغم تلفات بالا، به
اهداف خود نرسید.
سال 67
با تلخی شروع شد؛ فرماندهان سپاه در همایشی در کرمانشاه حضور داشتند که عراق،
28 فروردین، به فاو حمله کرد و کمتر از دو روز بعد، آن را پس گرفت. محسن
رضایی باور نمیکرده که عراق به فاو حمله کرده است! فرماندهان نظامی به معنای
واقعی کلمه غافلگیر شده بودند. فردای آن روز، آمریکا دو سکوی نفتی ایران را منهدم
کرد. کار به جایی رسید که عراق قبل از عملیات، اعلام کرد که چهارم خرداد
به شلمچه حمله خواهد کرد؛ حمله کرد و 8 ساعته شلمچه را هم پس گرفت! 29 خرداد
مهران سقوط کرد؛ به دست نیروهای سازمان مجاهدین (منافقین) خلق! عشایر و نیروهای
بسیج البته مهران را پس گرفتند. دوم تیرماه نامه محسن رضایی میرسد که در آن برای
ادامه جنگ «شرط» گذاشته و کلی امکانات خواسته است. هاشمی نوشته که وقتی نامه را میبیند
میفهمد این نامه، امام را برای پایان دادن به جنگ متقاعد خواهد کرد. رفسنجانی میگوید
فرماندهان نظامی تا قبل از آن گله میکردند ولی شرط تعیین نمیکردند. چهارم تیرماه
عراق به جزایر مجنون حمله کرد در حالی که قبلتر شیمیایی زده و نیروهای ایرانی
بسیار ضعیف شده بودند. ایران ناچار از مجنون هم عقب نشست. 21 تیرماه، دهلران پنج
ساعته سقوط کرد! فرار نیروهای نظامی از جنگ چنان بوده که عشایر در جادهها جلوی
آنها را میگرفتند و متعرض آنها میشدند! عراق طی 3 ماه، همه مناطق جنوبی را پس گرفت.
شهید احمد سوداگر (1390 – 1339) در دفتر یادداشتهای روزانه خود در آن روزها نوشت:
«خدایا تو به داد ما برس. خدایا به حق خمینی ما را ذلت نده.» سران نظام نزد امام
رفتند. رفسنجانی گفته که نیروهای داوطلب اعزام به جبهه، کم شده و نیروهای
اجباری هم خاصیتی ندارند.
وزیر
وقت برنامه و بودجه (روغنی زنجانی) معتقد است که «اطلاعات راهبردی در رابطه
با جنگ خوب تولید نمیشد»، مدیرکل وقت
دفتر امور عمومی و دفاعی وزارت برنامه و بودجه (محمود علیزاده طباطبایی) هم میگوید
وقتی سپاه خواستار بودجه برای تجهیز پانصد گردان هزار نفره بوده، او اعلام میکند
که این طرح کلی است و فاقد جزییات و مثلا
«آیا برای قضای حاجت این حجم عظیم از پرسنل تدارکات لازم جهت احداث توالت صحرایی
در نظر گرفته شده؟» این سوال خشم محسن رضایی را بر میانگیزد! روغنی زنجانی میگوید
محسن رضایی که اوایل تیرماه برای ادامه جنگ و موفقیت شرط گذاشته بود، یک ماه بعد
برای حمله دوباره به عراق اعلام آمادگی می کند بدون آن که شرطها محقق شده باشد. مرحوم
امام خمینی نمیپذیرد.
واقعیت
تلخ همان است که روغنیزنجانی گفته: «اطلاعات
راهبردی در رابطه با جنگ خوب تولید نمیشد»؛
این یعنی خودمان و دشمنمان را خوب نمیشناختیم و این رویهای است که انگار در
تیرماه 67 به آخر خط نرسیده بود.
.
منابع:
روایتی از زندگی و زمانه هاشمی رفسنجانی (از صفحه 500) و شماره 29 (مهر94) مجله اندیشه
پویا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر