مسئله
اما شعار علیه رییسجمهوری و توهین به او نیست؛ یعنی مسئله اول این نباید باشد. از
کشوری که مردمانش تاریخ معاصر را با زندهباد و مردهباد سپری کردهاند و سر اینکه
همان بهانه انقلاب مشروطیت – یعنی تاسیس عدالتخانه – بالاخره محقق شده یا نه، هنوز
به شدت مردّدند، شعار علیه «حسن روحانی» توسط کسانی که هم انتخابات را باختهاند و
هم در آشکار و خالی از تعارف، شنیدهاند که او ممکن است یادآور بنیصدر باشد، جای
تعجب دارد؟! برای کسی که بدون آنکه لازم باشد خود را در بحبوحه انتخابات در معرض
خشم کارگران معدن یورت قرار میدهد، چنین هجمه و خشمی، ترسناک است اصلا؟!
پاسخ این
هر دو سوال، نزد خیلیها، منفی است و اگر این طور است باید دنبال مسئله اصلی گشت؛
باید فهمید آنچه در ناخودآگاه ما، سر جریان و حاشیههای دیروز در راهپیمایی روز
قدس، «عجیب»، «زشت» و شاید «ترسناک» است، چیست؟
شاید
تعجب میکنیم که چرا در راهپیماییهای «مردمی»!، فقط میشود سر رییسجمهوری و
هواداران او داد زد؟
شاید میترسیم
بپرسیم چرا خیابانهای کشور، این همه «یکقطبیِ دلخواه» است؟ چرا ربطی به نتیجه هیچ
انتخاباتی ندارد پس؟
شاید
تعجب میکنیم از اینکه اگر روحانی بد است، چرا انتخابات را بُرده و چرا بازندهها
نمیتوانند تعجب کنند؟
شاید
تعجب میکنیم کسانی که برای آزادی قدس آمدهاند، چرا در زمین اشغالگران بازی میکنند؟
شاید میترسیم
از اینکه چرا همه، این همه میترسند که بپرسند مواد خام «روحانی، بنیصدر، پیوندتان
مبارک» از کجا و چطور آمده؟
مهاجرانی
نوشته که «آتشزننده سفارتخانهها، ضاربان على مطهرى، حملهوران به على لاريجانى
و ناطق نورى، شعار دهندگان عليه هاشمى و روحانى، توى كلانترى آشنا دارند»؛ ما از این
امانها، خاطرهها داریم؛ از آن میترسیم و یاد بهانه انقلاب مشروطه میافتیم.
اینها
را به هم که وصل میکنیم، آن خشم و خروش روزهای اخیر علیه جایگاه رای مردم در
حکومت را هم که کنار اینها میگذاریم، لابد متوجه میشویم که چه راهی طولانی پیش
روست و شاید بعضیهایمان از این است که میترسند؛ بذر هویت ما اما چیز دیگریست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر