«همه
در حال توطئه علیه ما هستند؛ ما در محاصره نیروهای شیطانی قرار گرفتهایم، «با من»
متحد شوید ... !»
توطئه
واقعیتی غیرقابل انکار است اما آیا این یعنی جوازی برای دیدن همه وقایع پیرامونی
از منظر توهم و نظریه توطئه؟
ایوان
کراتف - رییس بنیاد استراتژیهای لیبرال در صوفیه (بلغارستان) - از زاویهای مهم ِ
دیگری به نظریه توطئه نگاه کرده؛ او معتقد است نظریه توطئه، به مراتب خطرناکتر از
سیاستی مبتنی بر ایدئولوژی است. او طی یادداشتی در نیویورکتایمز نوشته:
«در
جهان بینیای که بر اساس نظریههای توطئه شکل گرفته است، رهبران سیاسی میتوانند
از زیر بار مسئولیت تصمیمات نادرستشان بگریزند و صرفا دشمنان قدرتمند فرضی نامرئی
را مقصر بخوانند که علیه آنها توطئه میچینند. دلیل این که سیاست نظریه توطئه
خطرناکتر از سیاست ایدئولوژیک است (و فراموش نکنید که قرن بیستم نشان داد که
ایدئولوژیهای افراطی مهلک هم چقدر میتوانند خطرناک باشند) این است که نظریه
توطئه میتواند در توضیح رخدادها و مقصر آنها جذاب و خیرهکننده باشند ولی آنها
فاقد هرگونه بینشی بری آینده یا ادعایی درباره جهان مطلوب ما هستند. ایدئولوژیها
انسانهای متعصب تندرو میسازند ولی مخالف و معترض هم میسازند. بسیاری از مخالفان
و معترضان اروپای شرقی مومنان واقعی به ایمان کمونیستم بودند که پس از ناکامی ایدئولوژی
حاکم در تحقق وعده آرمانشهری مساوات و عدالتش، علیه ایدئولوژی شوریدند. نظریههای
توطئه مخالف نمیسازند، بلکه زامبیهایی میسازند که یا میلی برای به چالش کشیدن
رهبران سیاسی ندارند یا معذبتر از آنکه چنین کنند. هویت مبتنی بر نظریههای
توطئه، نیاز به انتقاد از خویش را از بین میبرد.»
متن
کامل مقاله را در شماره 42 مجله اندیشهپویا بخوانید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر