پیشتر، قبل از آغاز مبارزات رسمی انتخاباتی، نوشته بودم که
اصولگرایان امیدی به پیروزی در انتخابات ندارند و از همین رو، نفی و تخریب روحانی،
بر اثبات خودشان ارحجیت خواهد داشت و حتی اگر شده، به قیمت کاهش میزان مشارکت، دوستتر
دارند که روحانی برای دور دوم ریاستجمهوریاش، رأیی کمتر از دور قبل داشته باشد. اصولگرایان
اگر امیدی به پیروزی داشتند، لازم نبود در میانه مبارزات داغ انتخاباتی ناگهان یاد
سند 2030 را از محل اعتبار رهبری، احیا، و از آن سواستفاده (و حتی «حُسن استفاده»)
کنند و آن دروغهای دهشتانگیز را به بخش سنتی و مذهبی جامعه پمپاژ کنند! این – استفاده
از جایگاه رهبری برای تدارک مهمات تبلیغی علیه دولت مستقر - چیزی بود که احتمالا روحانی نیز آن را پیشبینی
نکرده بود و شاید از همین روست (و برای حذر از تکرار) که حتی بعد از پیروزی نیز مکررا
از پیگیری این مسئله خبر میدهد در حالی که میگوید سایر بداخلاقیها را خواهد بخشید.
با این حال، اینک و بعد از انتخابات، کمتر تردیدی است که روحانی 30 اردیبهشت، با حدود
7میلیون رای بیشتر نسبت به 4 سال قبل، از روحانی 28 اردیبهشت قویتر است! این قوّتِ
فزونتر البته صرفا مرهون تعداد آرا نیست؛ مسئله مهم این است که سازمانهای پرقدرت
نظام و ساخت قدرت سیاسی کشور که به حمایت از
رقیب روحانی برخاسته بودند ناکام ماندند؛ از حوزههای علمیه و برخی اعضای شورای نگهبان
و امامان جمعه و رسانههای منع شده از فعالیت تبلیغاتی گرفته تا نهادهایی که با پول
تامین امنیت کشور، علیه روحانی کار کردند و عرق ریختند و در پادگان غذای چرب دادند!
به رخ کشیدن تعداد آرای رییسی، بیاعتنا به تاثیر قول 3 برابر کردن یارانهها، البته
این جریان مغبون را از صمیم قلب خشنود نمیسازد که متکی بر آن، مدعی رای 16 میلیونی
به جریان پیشگفته در ساخت قدرت سیاسی کشور شوند و این در حالیست که اصولگرایان بینیاز
از مقبولیت ملی هنوز بخش مهمی از قدرت را در کشور (در قالب شورای نگهبان - صدا و سیما
– قوه قضاییه – فرماندهی نیروهای نظامی و انتظامی - مدیریت نماز جمعهها و حوزههای
علمیه - بنیادها و سازمانهای انقلابی) در دست کنترل خود دارند. به اعتبار ذات سیریناپذیری
قدرت، میتوان این روزها آغاز تلاش طیفی از اصولگرایان را برای بینیاز کردن هدایت
قوه مجریه از رای ملی را درک کرد؛ با حذف پست ریاستجمهوری و سپردن تعیین رییس دولت
(نخست وزیر) به مجلسی که اتکای کمتری به رای ملی (در مقابل رای منطقهای و محلی) دارد
و مهندسی شورای نگهبان روی آن، سادهتر اعمال میشود!
اصولگرایان اما در یک برهه، در این انتخابات، بر اصالت خود
پای فشردند (لااقل چنین وانمود کردند) و این، هر چند به شکستشان کمک کرد، اما در طولانیمدت
میتواند به عیار اصالتشان که لازمه «ادامه» است، بیفزاید و آن جایی بود که وقتی حتی
قالیباف اقبال بیشتری داشت، نهادهای مرجعشان رو به سوی رییسی گرداندند که با معیارهای
اصولگرایی قرابت بیشتری نشان میداد و داده بود. در کنار این، اما ستاد رییسی در آخرین
روز با آویختن از «تتلو»، عملا احتمال انتخاب وی را به عنوان رهبر بعدی منتفی کرد و
این پرشکوهترین گل به دروازه خودی بود!
اصولگرایان بازنده، اینک بین دو نگرانی کمرشکن محاصره شدهاند؛
نگرانی از رفتار آن «حسن روحانی» که نشان داد به راحتی میتواند زبانبسته نباشد و
دیگری روند تعیین رهبری آینده، وقتی اصلاحطلبان در مجلس و دولت، نسبت به چهار سال
قبل، بازوی قویتری دارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر