واقعیت اول: مذاکرات هستهای برای لغو تحریمهای ناشی از
فعالیتهای هستهای بود.
اساسا تیم مذاکرهکننده، مجاز به مذاکره در سایر موارد
(حقوق بشر، فعالیتهای موشکی و حمایت از برخی گروهای خاص) نبود که محصول مذاکرات،
لغو تحریمهای مربوط به اتهامات در حوزههای سهگانه مورد اشاره نیز بوده باشد.
لذا انتظار "لغو همه تحریمها" بعد از برجام، گزاف و نابجاست.
.
واقعیت دوم: در مواجهه با تحریمها دو اشتباه رخ داد اوّل
در ارزیابی از اندازه اراده کسانی که مصمم به کنترل فعالیتهای هستهای ایران
بودند و دوم در برآورد عمق اثر تحریمها.
حالا از فرط تکرار، طرح این سوال ملالانگیز است که «چرا و
چگونه در سه سال، از «تحریم نعمت است» رسیدیم به این که «هدف مذاکرات، لغو تحریمهاست»»؟
این واقعیت، واقعیت تلخ سوم را شکل داد.
.
واقعیت سوم: ما برای تحریمها آماده نبودیم.
پیش از مقاومتی شدن اقتصاد (با مختصاتی که از آن ارائه میشود)،
پنجه افکندنها علیه قدرتهای اقتصادی بزرگ جهان، نهایتا به عقبنشینی منجر میشد،
که شد (البته این عقبنشینی شجاعانه بود و ما را از تبدیل شدن به "ونزوئلای
دوم" نجات داد ولی به هر حال، حمل منار قبل از کندن چاه را توجیه نکرد!)
.
روایت: معصومه ابتکار در گفتوگویی با شماره اخیر (شماره
36) مجله "اندیشهپویا"، به ماجرای تولید بنزینهای پتروشیمی بعد از
تحریم فروش بنزین به ایران در دوره احمدینژاد پرداخته است.
او گفته: «وقتی آقای احمدینژاد موضوع خودکفایی بنزین را
اعلام کرد، یگ گروه که وجدانشان اجازه نمیداد نسبت به مسئله سکوت کنند، گزارش
کاملی را برای من ایمیل کردند (ابتکار عضو شورای شهر تهران بود) ... از طریق کمیته
پیگیری محیطزیست و آلودگی هوا در شورای شهر ماجرا را پیگیری کردم. از شهرداری
تهران خواستم که میزان بنزن در هوای تهران را اندازهگیری کند ... شهرداری
تجهیزاتش را تهیه کرد و ارزیابی و اندازهگیریها شروع شد. گزارشهایی که میرسید
نشان میداد که مسئله جدی است. در بعضی نقاط تهران مثل تجریش در سال 89، یک بار
بنزن هزار برابر حد مجاز بود ... موضوع سلامت مردم در میان بود ... من را تهدید
کردند که این موضوع نباید خبری شود. مرا بردند و گفتند کشور در تحریم است و این
مسئله به امنیت ملی مربوط میشود و نباید علنی شود. من گفتم تا سال 84 سیاست کشور
و خط قرمز کشور این بود که قطعنامه علیه
ایران صادر نشود و ایران وارد تحریم نشود اما شما یکباره آن سیاست را تغییر دادید
و تصمیم گرفتید پشت سرهم قطعنامه بگیرید و تحریم شوید. قبلش باید کشور را برای این
وضعیت آماده میکردید. مردم چرا باید تاوان بیبرنامگی و برخوردهای دفعی و لحظهای
و تصمیمات کارشناسینشده شما را بدهند ... گفتم بچه دو ساله با ابتلا به سرطان خون
دارد مقاومت میکند؟ ... تهدیدات ادامه داشت و گفتند که برای دور بعدی شوراها رد
صلاحیت میشوید که کردند.»
.
واقعیت چهارم: برای برخی آنچه مهم است تداوم
"تقابل" است. حق و ناحق بودن بهانههای آن، مقوله دیگریست.
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر