متدینانی که دیانت متعقّلانه دارند، دیانت خود را به معنای
"مالک حقیقت بودن" نمیدانند، بلکه به معنای "طالب ِ حقیقت
بودن" میدانند. دیانت را به معنای مالکیت نسبت به حق نمیگیرند، بلکه به
معنای شروع یک هدف و یک سیر و سلوک برای یافتن حقیقت میگیرند. وقتی یک مسیح، غسل
تعمید مییابد و و یک مسلمان، شهادتین میگوید، به معنای آن نیست که غسل تعمید
یافتن یا شهادتین گفتن همان و کل حقیقت به چنگ آن شخص افتادن همان ... اگر حقیقت
تا این حد، زودیاب بود، این همه تکاپو لازم نداشت ... شهادتین گفتن و غسل تعمید
یافتن، آغاز طالب بودن ماست. به این معناست که پا در راه کشف حقیقت گذاشتهایم نه
این که به مقصد رسیدهایم. به این لحاظ بارها گفتهام باید تلقی خود را از دیانت،
شبیه تلقی شناگری کنیم، نه شبیه تلقی کشتیسواری. بین کسی که به دین خود به چشم
شناگری نگاه میکند و کسی که به چشم کشتیسواری نگاه میکند، خیلی فرق است ...
وقتی سوار کشتی هستید، یقین دارید از موج رهیدهاید؛ یقین دارید خطری شما را تهدید
نمیکند و یقین دارید حتما به مقصد میرسید. ممکن است دیرتر یا زودتر به مقصد
برسید اما حتما به مقصد میرسید ... اما وقتی شناگر هستید، این طور نیست و هیچ
چیزی، تضمین نشده است. تا شنا میکنید و خوب شنا میکنید، از خطر رهیدهاید. به
محض این که دست از شناکردن بکشید و یا بد شنا کنید و طبق اصول شنا نکنید، در معرض
هلاک و غرق شدن قرار میگیرید ... (همچینین) وقتی ساکن کشتی هستید، کشتیسوارن را
با کسانی که سوار کشتی نیستند، متفاوت میبینید. میگویید یقین است که به مقصد میرسیم
اما کسانی که در دریا شنا میکنند، تقریبا یقین است که به مقصد نمیرسند و اگر
برسند استثنایی است اما وقتی خود، شناگر هستید، در باب دیگر شناگران هیچ حکمی نمیتوانید
بکنید. در این حال خواهید گفت هر کدام از شناگرانی که درست شنا کنند به مقصد میرسند
و هر کدام درست شنا نکنند به مقصد نمیرسند. در اینجا به طور کلی، حکمی درباره شنا
نمیکنید. میگویید بعضی شناگران با شرایطی به مقصد میرسند و وقتی آن شرایط معدوم
باشد، به مقصد نمیرسند.
دیندار شدن سوارکشتی شدن نیست، شناگری است ... آنچه در
قرآن، روایات و کتابهای مقدس ادیان و مذاهب مختلف آمده است، دستمایهای است که به
طالب حقیقت دادهاند تا با آن، کارش را آسان کند ... (و) اگر بناست دین، نوعی طلبِ
حقیقت باشد، دیانتپیشگی کاملا با نقادی و فهم عمیقی که از نقادی لازم میآید،
ملازمه دارد.
.
.
مصطفی ملکیان | در رهگذار باد و نگهبان لاله | صص 113 تا
118
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر