۱۳۹۵ فروردین ۲۹, یکشنبه

قافله


بعد از چند روز بارانی و هوای ابری و نیمه ابری، امروز بعدازظهر این ابرهای جدا مانده رسیده‌اند به آسمان شهر. قشنگ‌اند و پر از رویا، پر از سفیدی و پر از بار. قافله اما باید برود، رازش را ببرد. "زمین"ی منتظر است؛ با چشم‌ها بدرقه‌شان می‌کنیم ... شاید از این شهر هم تحفه‌ای ببرند؛ شاید سهمی - با کمال میل -  از سویِ چشم‌های ما را.
.
.
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر