اول: با نظامی که قاعدهاش «حفظ نظام: اوجب واجبات» است،
همیشه راهی به توافق هست.
.
دوم: تاریخ و گذر زمان امکان قضاوت درستتری را در مورد رویکرد
12 ساله نظام در چالش هستهای فراهم میکند با این حال، کمتر تردیدی هست که تحریمهای
دو سال آخر دوره ریاست جمهوری احمدینژاد (تحریم نفت و بانک مرکزی) اساس نظام را
در معرض تهدیدی جدی قرار داده بود و همه حماسهسراییها در بزرگداشت «نعمت تحریم»،
کارساز نبود که حتی غلطانداز بود. در خوشبینانهترین حالت، این وضعیت ناشی از
خطایی بزرگ در برآورد توانایی و اراده طرفین چالش بود.
.
سوم: به خاطر تحریمها و عدم تفاهم بیندُوَلی، کشور و بسیاری
از آحاد مردم خسارتهای مادی و معنوی سنگینی متحمل شدند تا که کارد به استخوان
رسید؛ اینکه این خسارتها به قرابت آن کارد و استخوان میارزید یا نه، مسئلهای است
که باید پاسخ صحیح آن را در آینده یافت. رفع تحریمها یک گام، و البته گام بزرگی،
برای عادی شدن اوضاع کشور است. رفع خسارتهای معنوی ناشی از فلاکت اقتصادی به سهم
بیشتری از عزم و آشتی ملی احتیاج دارد. کاش طوری شود که نظام بپذیرد وجود این عزم
و آشتی ملی، و این عادی شدن اوضاع کشور، برای تامین همان «اوجب واجبات»، بسیار حیاتی
است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر