۱۳۹۲ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

117

سلام خوب
.
باران می‌بارید و من عجله‌ای نداشتم که زود بروم زیر سقفی، که مثلا خیس نشوم. فکر می‌کردم این باران با خودش چه فکر می‌کند؛ که این، که من، چه خاک تشنه‌تری است؛ بی‌حاصل.
.
دل‌آرام! عطرت توی قطره‌های باران بود؛ باور کن.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر