سلامْ خوب
.
توی فیلم «درخت گلابی»، که داستاناش مال گُلی ترقی ِ دوستداشتنی
است، بخش خیلی کوتاهی از شعر بلند «کاکل زری» را، «میم» با بازی گلشیفته فراهانیِ
14 ساله، میخواند؛ درستتر این که انگار این میم است که این شعر را گفته. من این
شعر را خیلی زیاد دوست دارم و این بخش کوتاهی که توی فیلم هست را خیلی زیادتر.
توی
فیلمنامه این طور هست ("محمود" پسرک مقابل میم است):
.
میم کتابچهاش را مقابلش گرفته و در آن مینویسد و با صدای
بلند میخواند.
.
میم: تو حال هذیون و تب.
محمود: خوب شد دراومد ... بعدش چی گفت؟
میم: میگفت: اگه یه روز سواری ... اگه یه روز سواری، اومد
ز سبزهزاری ... اومد ز سبزه زاری، خسته و ... خسته و پیر و داغون ... خسته و پیر
و داغون
محمود: هراسون.
میم: یه ... یه عاشق پشیمون.
محمود: و حیرون.
میم: نه ... اوم ... با چشم ِ تر هاج و واج ... نگاه میکرد
به امواج، آره، یا چشمِ تر هاج و واج، نگاه میکرد به امواج ... بهش بگین کاکل زری
... بهش بگین کاکل زری، دیر اومدی ... مُرد پری.
محمود: دیر اومدی، مُرد پری.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر