۱۳۹۲ آذر ۲۷, چهارشنبه

نامه‌ی هفتاد و هشتم

 سلامْ بهانه‌ی یاد ِ آنچه می‌ماند
.
ناگهان مثل صاعقه توی ذهنم، یاد این می‌افتم که "بی‌تو"یی، همه روزمرگی می‌شود انگار.
نوشته بود: «دنیا چقدر همه چیز زیاد دارد که آدم با تو ازشان حرف بزند»
باید بنویسم؛ اینکه دنیا بهانه‌ی حرف و کلمه که زیاد دارد؛ خیلی خیلی زیاد و خیلی خیلی زیادِ اینها، حباب روی آب است. غبار توی هواست. نمی‌ماند. می‌رود. تلخ می‌شود. بیهوده می‌شود. ملال می‌شود همه.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر