۱۳۹۲ آذر ۱۸, دوشنبه

نامه‌ی سی و نهم

2 آبان
سلام بهانه قلب برای  تپیدن سخت‌تر
پریشب خواب دیده بود دست‌اش زخمی شده و خون می‌آید. دستش را هم که می‌شسته، خونابه خیلی قرمز می‌شده ... نگران پا شده بود از خواب. رفته بود سروقت دیوان، تفال زده بود: «... آری شود، ولیک به "خون" جگر شود»
.
به همین صراحت
دلشوره داشت
آخر شب، میگفت: به قدر یک مشت، انگار توی سینه‌ام سوراخ است ...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر