2 آبان
سلام بهانه قلب برای تپیدن سختتر
پریشب خواب دیده بود دستاش زخمی شده و
خون میآید. دستش را هم که میشسته، خونابه خیلی قرمز میشده ... نگران پا شده بود
از خواب. رفته بود سروقت دیوان، تفال زده بود: «... آری شود، ولیک به
"خون" جگر شود»
.
به همین صراحت
دلشوره داشت
آخر شب، میگفت: به قدر یک مشت، انگار توی سینهام سوراخ است ...
آخر شب، میگفت: به قدر یک مشت، انگار توی سینهام سوراخ است ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر