آقای احمدینژاد! یکشنبه هقته قبل گفتید که قرار گذاشتهاید در آخرین گفتگوی زنده تلویزیونی دوره ریاست جمهوریتان از مردم حلالیت بخواهید و دیشب (جمعه) این کار را کردید و گفتید: «اگر کوتاهیهایی بوده از مردم خواهش میکنم که ما را حلال کنند.» از همان روز یکشنبه هم مدام، هر گاه به روز ِ خوب تمام شدن دورهتان فکر میکردم، دنبال پاسخی به این درخواست بودم؛ یا سرم را بالا بگیرم و بگویم به سهم خودم حلالتان میکنم، یا بگویم حلالتان نمیکنم. مدام یاد جمله معروف ماندلا میافتادم که گفته بود: «میبخشیم اما فراموش نمیکنیم.» اعتراف میکنم دلی به این گستردگی پیدا نکردم نزد خودم! یاد و خاطر بد از دو دولت شما، از شماره خارج است. نیمه ملولترم میگفت که بگویم حلالات نمیکنم؛ به خاطر همه بدیهایی که میتوانستی به لطف تواضع و دوری از استبداد رأی و خودستایی و قدرتخواهی از مردمان دور کنی، و نکردی ... این نیز نشد؛ میدانید چرا؟ چون متوجه شدم مطمئن نیستم منظور شما از «حلال کنید»، همانی است که همه میدانند و میفهمند!
.
جناب
رئیس جمهوری سابق! تا بوده و هست و خواهد بود، بر آمدن حاکمانی است که ناخواسته و
خواسته ملت خود را پس راندهاند. بسیاری چون من بر این گماناند که شما در این
زمرهاید و البته دمکراسی این حُسن را دارد تا محملی فراهم آورد تا چنین کسانی –
چون شما – بیخشم و خون و نزاع، جای خود را به دیگری از جنس دیگر بدهند؛ و این
بشود شروع تغییر و آبادی ویرانیهای بر جای مانده (و این همه طبیعی است و آزموده
شده) اما شما از آن زمره خاصاید که «معنا»ها را تغییر میدهند، معیارهای راستی و
پاکی را دیگرگونه میکنند؛ «دو دو تا را میکنند ده تا» ... حالا واقعا نمیدانم
وقتی میگویید "حلالم کنید"، با کدام استاندارد میگویید؟! اگر میشود
با تغییر چند عبارت، تعریف بیکاری و تورم و نرخ رشد فلان و بهمان را تغییر داد و
آمار را جابجا کرد و چیز دلبخواهی آن سوی معادله بیرون کشید، از کجا معلوم «حلالیت»
مورد نظر شما همانی است که ما و همه مردم از آن سراغ دارند؟
.
لذا
من نه میتوانم شما را حلال کنم و نه حلال نکنم، چون اصلا نمیدانم منظور شما
چیست؟! و بعدتر، اصلا نمی دانم اگر حلالتان نکنم و نکنیم، به کجایتان بر میخورد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر