۱۳۹۱ مرداد ۹, دوشنبه

با وجدانی آسوده آدم کشتن


وحید یامین پور چند روز پیش در متنی زیر عنوان «یک آزمون» نوشت:
«چند نفر آمادگی دارند که یک اسرائیلی را بکشند؛ بدون عذاب وجدان. به عنوان یک تکلیف و یک جهاد؟ چقدر سینه هایمان از نفرت و کینه ی یک سرباز اسرائیلی یا امریکایی انباشته است؟ آنروی سکه ی انتظار فرج، کینه ی امریکا و اسرائیل است. بعید می دانم آقا وقت داشته باشند در اوج فتنه ی آخرالزمان دیگران را توجیه کنند که چرا عده ای را از لب تیغشان میگذرانند. لطفا تریپ انحرافی برندارید که امام زمان امام رحمت است و این حرفها... . تا برقراری حکومت مهدوی خونریزی های بسیاری در پیش است. چقدر برای این خشونتها آماده ایم؟! انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم. آماده نیستیم ... هنوز در اطرافمان پر است از آدمهایی که درباره ی علت حمایتمان از نظام فعلی سوریه شبهه دارند. یعنی نمیفهمند خط مقاومت یعنی چه!»(+)
.
این نوشته او، در مخالفت و موافقت با آن، بازتاب زیادی داشت و خوشبختانه وزنه مخالفت ها به اندازه کافی سنگین بود؛ شاید به همین دلیل بود که برخی دوستان اش از در مظلوم نمایی و تکبیر او(+)، و برخی دیگر از در متهم کردن مخالفان به نداشتن اطلاع کافی از معارف اسلامی(+) و ابراز تاسف در این باره وارد شدند!
.
او به راحتی از نفرت و کینه و کشتن بدون عذاب وجدان سخن می گوید؛ عنوان انتخابی اش هم این معنا را به ذهن متبادر می کند که کسی که بدون عذاب وجدان نکشد، در آزمون مردود می شود! پیشاپیش هم منتقدان را تحقیر می کند («لطفا تریپ انحرافی برندارید»). او با فراغ بال کم نظیر از مصادیق روی دیگر سکه انتظار فرج هم اسم می برد و پیش بینی می کند که آقا وقت نداشته باشند دیگران را توجیه کنند؛ البته تصریح نمی کند که این مصادیق را با واسطه دریافت کرده یا بی واسطه از خود امام غایب، بعد اگر آقا وقت توجیه نداشته باشد، کی داشته باشد؟ در این متن، خواسته یا ناخواسته، هنوز فاصله تا «بابیّت» حفظ شده: تاکید می کنم: «هنوز».
.
اما چند نکته:
.
نخست: در کتاب تسلی بخشی های فلسفه (ترجمه عرفان ثابتی) آمده:

«اسپانیایی ها با حذف نام سرخپوستان از فهرست نوع بشر شروع به قتل عام آن ها کردند، گویی آن ها حیوان بودند. تا سال 1534، چهل و دو سال پس از ورود کلمب، امپراتوری های آزتک و اینکا نابود و مردمان آن ها یا برده یا کشته شده بودند ... فاتحان در حق قربانیان خود هیچ رحمی نکردند؛ آن ها کودکان را کشتند، شکم زنان حامله را دریدند، چشم ها را از حدقه خارج کردند، کل خانواده را زنده زنده در آتش سوزاندند و شبانه روستاها را آتش زدند ... اسپانیایی ها سرخپوستان را با وجدانی آسوده قصابی کردند، زیرا مطمئن بودند که می دانند "انسان بهنجار" چیست (و سرخپوستان انسان بهنجار نبودند) ... پشت این قصابی استدلالی نادرست خوابیده بود.»
.
این تنها یک مثال از «با وجدانی آسوده آدم کشتن» است و مربوط به عصری که بشر یاد گرفته بود وقایع را ثبت کند. امثال این «باوجدانی آسوده آدم کشتن» در همه جای تاریخ فراوان است. از همین رو یامین پور شیوه ای نو بر نگزیده است. آدمکشی های اینچنینی با تحقیر قربانیان آغاز می شود؛ این فرمول، ساده تر و تکرار شده تر از آن در طول اعصار است که افسران جنگ نرم از درک آن ناتوان باشند و بخواهند برای یامین پور هورا بکشند. 
.
شعف آندرس برینگ بریویک، قاتل نروژی، در دادگاه را همه شاهد بودیم. او برای کشتن 77 انسان، ابدا دچار اختلال در وجدان نیست؛ مثل او کم نبوده اند و نیستند.
.
دوم: جورج اورول در شاهکار خود، رمان 1984، و در بخش های آغازین آن از اجبار مردم سرزمینی استبداد زده به حضور روزانه در «مراسم دو دقیقه ای نفرت» نوشته. او می نویسد: 
.
«مراسم دو دقیقه ای نفرت را، اجبار شرکت در آن وحشت انگیز نمی کرد. مایه وحشت این بود که پرهیز از نپوستن به دیگران محال بود. در عرض سی ثانیه هرگونه تظاهری همواره غیر ضروری بود. سرمستی هول انگیزی منبعث از ترس و انتقام جویی، میل به کشتار و شکنجه و خرد کردن چهره با چکش، به سان جریان برق در وجود آدم ها جاری می شد و هر کدام را به رغم اراده خویش، به دیوانه ای دلقک چهره و عربده جوی تبدیل می کرد.»
.
می خواهم نتیجه گیری کنم که متن یامین پور شاید به این دلیل در این مقطع زمانی منتشر شده، که آن خوی خشونت و دیگر کشی، در جمع مردمان ایران آن اندازه که باید، هواخواه ندارد. باید کاری شود تا مردم هر چه بیشتر به مراسم های اجباری نفرت ملحق شوند. این کارخانه تولید نفرت، از سرعت افتاده. این ظن را این نوشته خود یامین پور تقویت می کند که:
.
«ارائه ي يك دين كاريكاتوري كه همه اش گل و بلبل و كوتاه آمدن و تساهل و تسامح است بدجوري ما را به دردسر خواهد انداخت. خدا باعث و باني اش را هدايت كند (ترسيدم بگويم لعنت كند فردا خبر بزنند كه يامين پور خاتمي را به قتل تهديد كرد!)»(+)
.
سوم: اشکال کار این که یامین پور نوشته: « آنروی سکه ی انتظار فرج، کینه ی امریکا و اسرائیل است» کجاست؟ چرا ننوشته که «آن روی سکه انتظار فرج، کینه از ستمگری است»؟ شاید به این دلیل که ممکن است برخی ستمکاران خودی باشند؟ چرا بلافاصله  این متن را به «سوریه» گره زده؟! ظاهرا پاسخ این ادعای یامین پور که کینه از اسراییل و آمریکا، روی دیگر سکه انتظار فرج است باید بماند برای آنان که در دنیای معارف اسلامی غور کرده اند، امام شناس اند و در عین حال مصداق یابی های این چنینی را می شناسند و می دانند که معمولا سرنخ شان به همان پستوخانه سیاستی منتهی می شود که رنگ خون مسلمانان، و حتی ستمدیدگان عالم، مطلقا در آنجا یکی نیست. تنگی نفس دیکتاتور شام را به یاد آورید، متن یامین پور راحت تر درک می شود.
.
.
کامنت ها در پلاس(+)
.

۷ نظر:

  1. برای آگاه شدن از جنایات آمریکا و اسرائیل خواندن کتاب "جاه طلبی های امپراطوری" و "هژمونی یا بقا" نوشته ی چامسکی پیشنهاد می شود. اومانیسم ساده لوحانه ی شما تهوع آور است.

    پاسخحذف
  2. استاد قبلی من آلمانی بود. بعد از حنگ جهانی در آلمان متولد شده بود و در سن بیست سالگی از آلمان خارج ولی با این حال روزهای سخت پس از جنگ و موج نازیسم را در آلمان درک کرده بود. بعد از جریانات انتخابات یک روز با هم حرف زدیم. می گفت من الان دقیقا وضعیت ایران را درک می کنم مثل آن روزهای آلمان است. هیتلر ایدئولوژی ساخت و با این ایدئولوژی عده ای از انسان ها را از جامعه بشری جدا کرد و سپس حذف و فرمان کشتن آنها باورپذیر برای پیروان این ایدئولوژی شد. از نظر او قتل عام سرخ پوست ها هم پیرو همین نظریه بود.

    وقتی به تاریخ کشتارهای اخیر نگاه می کنم می بینم غیر از مواردی که جنگ بر سر قدرت است یا حداقل ظاهر آن اینطور است در سایر موارد از جمله کشتار مسلمانان بوسنی، سیاسیون ایرانی بعد از انقلاب، قتل های زنجیره ای و ... همه و همه ایدئولوژی دستمایه توجیه کنندهءتوده است. با ایدئولوژی می توان عده ای را مستقیما به خدمت گرفت برای کشتار و عده ای دیگر را همراه خود کرد با سکوت در برابر کشتار. عده ای نیز از ترس مرگ و محکوم شدن جرات مقابله نخواهند داشت. در این بین حضور جمعیتِ موافق ِ ساکتِ بی اطلاع ِ از افکار دیگر حتی از وجود همکاران سنگدل نیز مهم تر است. برای شروع یک کشتار جمعی همراه کردن توده مردم با خود از اهمیت ویزه ای برخوردار است. در این بین تفاوتی بین اسرائیل و هیتلر و مذهبیون تندرو نیست. هر ایدئولوژی ای که گروهی از انسان ها را به گروهی دیگر ارجحیت دهد سرانجام به آسانی می تواند توسط پیروانش به کشتار منتهی شود.

    حیف که شمشیر برنده مذاهب همیشه بیشتر از دست نوازشگرشان مورد توجه قدرت طلبان و تندروها قرار می گیرد. شاید هم در اصل شمشیر برنده اند و نه دست نوازشگر و ما فقط خود را فریب می دهیم

    پاسخحذف
  3. مگر کسی جنایات آمریکا و اسرائیل را تکذیب یا توجیه کرده که این اخوی یاهمشیره ناشناس اولی، منبع معرفی کرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخحذف
  4. سلام محمد. نمیدونم فیلم روبان سفید دیدین یا نه.. ولی واقعا ترسناک هست.. ترسناک برای ایدئولوژیهایی که هم خشونت تولید می کنند و هم تشویق و هم توجیه.. اینا نوچه هست.. ریشه این تفکر از جای دیگه ناشی میشه.. ریشه این تفکر باید تو حرفهای اونی که با وعده های آخر الزمانی خودش را فرمانده جنگی که اصلا معلوم نیست وجود داره یا نه معرفی میکنه که هر گونه خشونت آینده خودشان توجیه کنند.. دارن آماده میشن که اگه لازم شد سربازان آخ رالزمان مردم و زیر تانک له کنن و براش دلیل هم داشته باشند.. این خطر ناک هست.. و آن ناشناسی که انگ اومانیسم زده واقعا فکر کرده منظور یامین پور و روساش اسراییلی ها هستند؟ نکته ای که ظاهرا ایشان ندیده سط آخر حرفهای یامین پور هست که اگه لازم بشه به خانواده خودتون هم رحم نکنید ای سربازان آخر الزمان... درست مثل روبان سفید...

    پاسخحذف
  5. سلام
    کسی باید ادعا کند که منتظر امام زمان هست که خود کمی عادل باشد که ما در امپراطور شما چنین چیزی نمیبینیم که هم مخالف را میکشد و هم بر مردم ظلم میکند هم به راحتی دروغ میگوید هم ان را ترویج میکند . پس کمی تعقل لازم است.

    پاسخحذف
  6. کلا اگر به حقارت خودشان در این جهان توجه درستی میکردند از این بیماری خود بزرگ بینی شاید جان سالم به در میبردند. به هر حال همه روزی خاک میشوند منتها چطوریش فرق داره متاسفانه

    پاسخحذف
  7. یک عضو القاعده مردم را در مترو لندن میکشد، یک مجنون در امریکا مردم را در سینما به گلوله میبندد، یک وهابی شیعیان را در کربلا میکشد، تو اسراییلاها را میکشی و تمام شما در یک چیز مشترکید: همگی فکر میکنید که کار درست را انجام میدهید....

    پاسخحذف