ما نقاط ضعف انسانها را به دلیل اینکه هر انسانی را یک "فرآورده" میبینیم نه یک "فرآیند" نمیتوانیم تحمل کنیم؛ وقتی ما به هر انسانی به چشم یک فرآورده نگاه کنیم، آن وقت نمیتوانیم انسانهایی را که در آنها نقاط ضعفی میبینیم، دوست بداریم. هر وقت ما پدیدهای را یک فرآیند ببینیم، یعنی در حال جریان و سیلان دیده باشیم، میتوانیم به آن محبت داشته باشیم، ولی اگر به چشم یک فرآورده و محصول به آن نگاه کنیم، نمیتوانیم به آن محبت داشته باشیم. یک کشاورز، تصوری از هندوانهی مطلوب در ذهنش وجود دارد و دوست میدارد که هندوانههای مزرعهاش مطابق آن تصور باشند؛ در تمام مدتی که این هندوانهها در حال رشد و نمو هستند، وقتی آن مزرعهدار به آنها نگاه میکند، هیچکدام از هندوانهها آن هندوانهای که مطلوب اوست، نمیباشد، ولی ناراحت نیست، زیرا میگوید اینها که هنوز کارشان تمام نشده است، اینها هنوز در حال "شدن" هستند و چون هنوز در حال "شدن" هستند، آنها را دوست میدارم ...
مصطفی ملکیان / تدین تعقلی
موافقم. اما همزمان اعتقاد دارم انسان ها بر اساس میزان رشد یافتگی باید بر مسندهای سیاسی، اجتماعی و ... بنشینند. نباید انتظار داشت شخصی در جایگاهی که در حد و اندازه ی خودش نیست رشد کند و اشتباهاتش به دلیل استدلال فوق قابل چشم پوشی باشند.
پاسخحذفعلی آقا به نظر من ادغام این دو بحث نباید به این سادگی باشه؛ بحث فرآیند بودن و صلاحیت داشتن
پاسخحذفمی دانی! این مدل فکر کردن بیش از حد ... محبت آمیز است. حس می کنم خارج از توانم است...
پاسخحذفعجب! چه خشونتی در این دیدگاه نهفته است. بنظرم این دیدگاه را بسیار غیر اخلاقی است.
پاسخحذفحمید! توضیح بده ... خیلی ها مثل من معتقدند این دیدگاه بیش از اندازه ضدخشونته!
پاسخحذفجیم انور! ... اصلا من این چند روزه ذهنم به شدت درگیر این متنی شده که از ملکیان خوندم ...
پاسخحذفدر ابتداخوشایند و کاربردی است ولی چون بسیار کلی است.درجزئیات وزندگی امروز ما جواب نمیدهد....
پاسخحذف