۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

سینه چاک



این عکس را کمی کمتر از پنجاه روز قبل توی صفحه فیس بوکش گذاشت و زیرش نوشت: "صبح امروز – حیاط خانه ما". چند روز قبل ترش، وصیت نامه وحشی بافقی را همخوان کرده بود که " ... روز مرگم وسط سينه من چاک زنيد / اندرون دل من يک قلمه تاک زنـيد ..." ... ده روز قبل، آن اتفاق بد و تلخ نازل شد. و بعد، تخت بیمارستان بود و نگاه های بارانی و دستان به دعا برخاسته ... دیروز که مهمان خاک شد، سینه بسیاری را چاک زده بود. حالا در آن حیاط قدیمی پُردرخت، فقط سیاه است که می رود و می آید ... حیاط خانه قرار با نوروز داشت امّا
*
مهدی رفت (+)

۲ نظر:

  1. خدا بیامرزدشون..دوست بودید..رفیق بودید..یار بودید..برادر بودید..یا هرچیز... برای شما عزیز بوده پس رفتنش ما رو هم ناراحت می کنه چون شما را ناراحت کرده است... خدایش بیامرزد..

    پاسخحذف