۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

پنجره


در شهر، به خصوص اگر که غریب باشد، هیچ چیز به اندازه "پنجره" با چشمانم دوستی نمی کند. هر پنجره روزنه یک داستان است، داستان زندگی آن هایی که آن سوی پنجره اند و  "آرام" گرفته اند. پنجره، خلاصه داستان خانه باشد انگار. وقتی به پنجره ها عادت کنی، و هیچ یک با دیگری برایت فرقی نداشته باشد، دیگر شهر و خیابان برایت می شود شهر و خیابان ِ عادت ... من از تمام پنجره ها، پنجره هایی را دوست دارم با نوری کم تاب در پس پرده، پرده ای که باد تکانش می دهد، پنجره ای که نرده نداشته باشد، گلدان داشته باشد، شیشه هایش کوچک نباشد، و پنجره باز شود رو به صورت درختی پُربرگ.
*
یادم هست یک بار هتلی بودم که پنجره اش باز می شد به صورت یک درخت. یک پروانه خوشرنگ روی یکی از شاخه ها نشسته بود ... صبح فردا باز پروانه سر جایش بود ... پروانه مرده و خشک شده بود. آن پنجره را برای همیشه بستم .

*
ای کاش جای این همه دیوار و سنگ
آیینه بود و آب و کمی پنجره
...
موسیقی سکوت شب و بوی سیب
یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره
 - قیصر

۵ نظر:

  1. علاوه بر پنجره ها، صدای موسیقی یا آوازی که از آنها به بیرون درز می کند هم برایم جالب است و البته اسرار آمیز.
    پنجره هایی با آواهای قشنگ، کم شده اند این روزها.

    پاسخحذف
  2. چقدر این پستتون به دلم نشست آقای معینی.
    عجیب اینکه چند روز پیش؛ لا به لای عکس هایی که برای مجموعه این خانه خوب انتخاب کرده بودم، دنبال عنصر مشترکی گشتم که تو چشمم این مکان ها رو به هم شبیه می کرد.
    جالبه بدونید اون عنصر مشترک تو تمام اون عکسها «پنجره» بود.

    پاسخحذف
  3. تا به حال به چشمهای ادمها نگاه کرده ای ؟به این پنجره های کوچک بیکران..تا به حال فکر کرده ای جنس این پنجره چقدر متفاوت است..و چقدر عجیب..بر شیشه های آن هم گاه باران می نشیند و گاه مه الود می شودگاه غبار و ..ولی چقدر با پنجره های خانه مان متفاوت است باژگونه می نگریم..خیره می شویم..سایه ای میبینی..نگاهی به درون ..دیگر پشت پنجره به انتظار نمی شنینی..اینبار بایستی درون را خیره شد...می نگری و آنگاه به اعماق می رسی..با باران و آفتابی همیشه...من این پنجره را دوست دارم

    __
    از فیس بوک

    پاسخحذف
  4. زهرا ... می بینم عکس های خوبی رو که زیر عنوان "خانه خوب" شر می کنید. خیلی خوبن

    پاسخحذف
  5. این پستتون فوق العاده آرام و دلنشین حال و هوای خونه های قدیمی با آجرهای قرمز پنجره های چوبی با گلدانهای شمعدانی رو برام زنده کرد.

    پاسخحذف