من وقتی اطراف کنگان کار می کردم خودم رو کشتم که از خرچنگ ها یک عکس از نزدیک بگیرم. این الان زوم خوب داشت یا از نزدیک بود؟ خرچنگ ها حیلی خجالتی و فرار هستند!
بچه ها محاصرش کرده بودند و زیاد نمی تونست دور بشه ... دوربین را خیلی نزدیک برده بودم و زیاد زوم نکرده بودم. خیلی ها عکس می گرفتند ... و بعدش رفت تو دل دریا
بیچاره خرچنگ! اگر بخواهیم مقایسه ی ابعادی بکنیم، باید تصور کرد که چندین "غول" ما را محاصره کرده باشند و بعد یک چیزی به اندازه ی یکی از همین بالن های تبلیغاتی هی بیاید پایین و پایین تر و بعد هم یک صدای گوش خراش و بعدتر صدای بلند همهمه ای مثل صدای پرواز هواپیماهای جنگی نزدیک زمین (که همان فریاد خوشحالی عکاس و همراهان بوده حتما) و بعد فرصت فرار. من به جایش بودم تا حالا یا دیوانه شده بودم یا خودکشی می کردم. (خوب عذاب وجدان دادم؟؟!!)
جناب معینی عکس قشنگی گرفتید. ولی اگر حساسیت رو پایینتر میآوردید بهتر بود به نظرم. ظاهرا عکس حوالی ساعت 3 بعد از ظهر گرفته شده. اون موقع روز حساسیت روی 80 هم باشه کفایت میکنه. گذاشتید روی 400 که خب خیلی زیاده و وضوح پایینتر اومده قطعا. البته در این ابعاد مشخص نیست. فکر کنم حسن آقا بتونن بهتر توضیح بدن. ارادتمند...
FASSANEH ... خوب که شب نبود تا فلاش هم بزنه این دوربین؛ مثلا منور بزند همان بالن تبلیغاتی! ... ولی خداییش مقایسه عبرت آموزی بود؛ خدا هیچ مسلمون و کافری رو خرچنگ نکنه!!
فاطمه ... فکر نکنم این خرچنگ ها خوردنی باشن. خیلی کوچیک بود
ناشناس! حق با شماست ... تنظیم درستی نداشته ... یک چند وقتی است سراغ فرصتی هستم وقت حسن آقا را بگیرم سر مساله عکاسی
من وقتی اطراف کنگان کار می کردم خودم رو کشتم که از خرچنگ ها یک عکس از نزدیک بگیرم. این الان زوم خوب داشت یا از نزدیک بود؟ خرچنگ ها حیلی خجالتی و فرار هستند!
پاسخحذفبچه ها محاصرش کرده بودند و زیاد نمی تونست دور بشه ... دوربین را خیلی نزدیک برده بودم و زیاد زوم نکرده بودم. خیلی ها عکس می گرفتند ... و بعدش رفت تو دل دریا
پاسخحذفبیچاره خرچنگ! اگر بخواهیم مقایسه ی ابعادی بکنیم، باید تصور کرد که چندین "غول" ما را محاصره کرده باشند و بعد یک چیزی به اندازه ی یکی از همین بالن های تبلیغاتی هی بیاید پایین و پایین تر و بعد هم یک صدای گوش خراش و بعدتر صدای بلند همهمه ای مثل صدای پرواز هواپیماهای جنگی نزدیک زمین (که همان فریاد خوشحالی عکاس و همراهان بوده حتما) و بعد فرصت فرار. من به جایش بودم تا حالا یا دیوانه شده بودم یا خودکشی می کردم.
پاسخحذف(خوب عذاب وجدان دادم؟؟!!)
خیلی قشنگه...
پاسخحذفخوشگله. داشتم فکر میکردم چند مثقال گوشت داره که ما شکارش میکنیم!!
پاسخحذففاطمه
جناب معینی عکس قشنگی گرفتید. ولی اگر حساسیت رو پایینتر میآوردید بهتر بود به نظرم. ظاهرا عکس حوالی ساعت 3 بعد از ظهر گرفته شده. اون موقع روز حساسیت روی 80 هم باشه کفایت میکنه. گذاشتید روی 400 که خب خیلی زیاده و وضوح پایینتر اومده قطعا. البته در این ابعاد مشخص نیست.
پاسخحذففکر کنم حسن آقا بتونن بهتر توضیح بدن.
ارادتمند...
FASSANEH ... خوب که شب نبود تا فلاش هم بزنه این دوربین؛ مثلا منور بزند همان بالن تبلیغاتی! ... ولی خداییش مقایسه عبرت آموزی بود؛ خدا هیچ مسلمون و کافری رو خرچنگ نکنه!!
پاسخحذففاطمه ... فکر نکنم این خرچنگ ها خوردنی باشن. خیلی کوچیک بود
ناشناس! حق با شماست ... تنظیم درستی نداشته ... یک چند وقتی است سراغ فرصتی هستم وقت حسن آقا را بگیرم سر مساله عکاسی