اول - دیشب تصادفا برنامه ای را با اجرای نادر طالب زاده در شبکه چهار دیدم که کاظم دارابی، متهم آزاد شده پرونده ترور مخالفان کرد جمهوری اسلامی در رستوران میکونوس آلمان، داشت درباره عدالت آلمانی و شکنجه هایی که دیده بود حرف می زد. برنامه را کامل ندیدم اما دو شکنجه ای که خیلی با حرارت ازش حرف می زد یکی مربوط به این می شد که "پروژکتور" (!) سلول کاظم دارابی را هر چند ساعت یک بار در شب، روشن می کرده اند و او باید تکانی به خودش می داده که ثابت شود سرجایش است. این کار روی فکر و ذهن دارابی تاثیر خیلی منفی گذاشته بود. شکنجه بعدی هم مربوط می شد به این که او را لخت مادرزاد و سپس بازرسی بدنی می کرده اند ولی کاظم دارابی با شرکت نکردن در یکی از جلسات دادگاه و "کوبیدن مشت روی میز" (خدا شاهده خودش این طوری گفت) به این وضعیت اعتراض کرده بود و رییس دادگاه با این استدلال که دارابی به دلیل اعتقادات مذهبی از این مساله رنج می برد و با حضور ذهن کامل نمی تواند در دادگاه حاضر شود (خود دارابی این ها را می گفت)، مجبور شده بود حکم دادستان رو در باره لخت کردن دارابی ملغی کنه. یکی از سخت گیری های دولت آلمان علیه دارابی هم این بوده که در ِ سلول وی حتما باید با حضور حداقل دو نگهبان باز می شده! ... بعد تماس تلفنی با رامین، معاون وزیر ارشاد، برقرار شد. در همان شروع از دولت وقت، دولت هاشمی رفسنجانی، انتقاد کرد که برخورد قوی با مساله دارابی نداشته و باعث شده وی در آلمان زندانی شود. وی در ادامه گفت که با اتهام و بدگویی، پس از اتفاقات انتخابات سال گذشته، چهره نورانی نظام ِ مقدس و مظلوم جمهوری اسلامی مشوه نشان داده شد
.
دوم – کهریزک
.
سوم – شب اول:
- لباست رو در بیار
مانتوم رو درآوردم.
-شلوارت رو هم
بدون اینکه بند کفشم رو باز کنم کتونیهام رو از پام کشیدم بیرون و ...
-باقی لباسهات
+یعنی لباس زیرم رو؟؟
-یالا دربیار
نفسم سخت بالا میاومد. نمیتونستم بازش کنم ... خیس عرق درش آورم.
- مگه نگفتم همه رو در بیار؟
+........
- در بیاااااار
داد زد ...
دیگه چیزی تنم نبود.
- رو به من وایسا. حالا بیست بار بشین و پاشو. روو به من
نمیفهمیدم چطوری حرکت میکنم. دلم میخواست بمیرم ... فقط دلم میخواست بمیرم. کاش همون ۲۵ خرداد میدون آزادی مرده بودم. کاش سی ام زیر دست و پای مردم وحشت زده و پوتینهای گارد مرده بودم.
*
اگر تصویر را نمی بینید، اینجا را کلیک کنید
آپ دیت دوم: اینجا را هم بخوانید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر