۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه

شبهه شهرام


اصلا کسی به اسم "شهرام امیری" وجود دارد؟
*
ماجرای شهرام امیری، ماجرای پیچیده و مبهمی است؛ تقریبا غیر از دو دولت ایران و آمریکا، همه به این مساله معترفند! روایت ایرانی می گوید که درست 13 خرداد 88 (تصادف جالبیه؛ یعنی روز مناظره میرحسین و احمدی نژاد)، شهرام امیری طی سفر حجش با همکاری عربستان توسط آمریکا ربوده شده و به آمریکا منتقل شده. او مدرس یک دانشگاه وابسته به نهادهای نظامی بوده و ممکن است اطلاعاتی درباه فعالیت های هسته ای داشته باشد. آمریکایی ها تحت فشارش گذاشته اند. چند باری توانسته فیلم های خود را به دست ماموران امنیتی ایران برساند. از دست آمریکایی ها فرار کند و از یکی دو روز قبل به سفارت پاکستان در واشنگتن پناه ببرد برای بازگشت به ایران. روایت آمریکایی می گوید که شهرام امیری با میل خودش به آمریکا آمد، با سیا همکاری کرد و به میل خودش هم می تواند برگردد.
چند گزاره:
واضح است که طرف ایرانی بیشتر از طرف آمریکایی دارد در این باره "حرف" می زند
واضح است که برای فرار از دست ماموران آمریکایی در آریزونا (جنوب آمریکا) و فرار به واشنگتن (شرق آمریکا)، باید خیلی زرنگ باشی . هنوز یک ماه نیست که در خبرها آمد آمریکا ده جاسوس روسی را ده سال زیر نظر داشته بدون آن که خبردار شوند
برخی رسانه هایی آمریکایی می گویند که امیری نتوانسته فشار دولت ایران به خانواده اش را تحمل کند و حالا خواسته به ایران برگردد
برخی رسانه های غربی، این ماجرا را شکست سیا تعبیر کرده اند
فیلمی که بعد از فیلم اول شهرام امیری منتشر شد، در حالی که پشت سر وی نقشه کره زمین با نمای "قاره آمریکا" بود، و وی می گفت که با میل خودش به آمریکا آمده، خیلی ضایع بود و مصنوعی
واضح است که بنا به دلایل "کاملا معقول" قرار نیست ما مردم از همه ماجرا، لااقل تا سال های سال بعد، خبردار شویم؛ این یک نزاع اطلاعاتی است بین دو دولت با اختلافات فراوان ... جیز!
...
مهم ترین شبهه اما همانی است که در سطر اول این یادداشت خواندید: " اصلا کسی به اسم "شهرام امیری" وجود دارد؟"! ... خداییش عجب ترکیب اسم و فامیلی؛ "مطیع شاه منسوب به امیر" ... یادتون هست مهدی کلهر، مشاور احمدی نژاد، اسم "ندا آقا سلطان" را ترجمه کرده بود به "فریاد آقای شاه"؟! ... کلا در مملکت باحالی به سر می بریم

۹ نظر:

  1. واقعا تحلیل درستی هست. خیلی پیچیده هست. واقعا امریکا یه وجب هست که از آریزونا در بری سر از واشینگتن در بیاری ؟؟
    خیلی عجیب هست.
    در مورد این همکار باید بگم این اخلاقش همینه. دانشجوها خیلی شاکین تا حالا هم کسی نتونسته پا در میانی کنه .. واقعا خیلی بد رفتار میکنه با دانشجوها.. بخصوص با پسرها

    پاسخحذف
  2. با وجود ارادتی که به آقای شهرام امیری دارم و دوست دارم هرچه زودتر به وطنشان برگردند،اما چند سوال بی جواب درباره ی موضوع دستگیری ایشان باعث شد تا این بار کاغذ را به این بهانه خط خطی کنم:


    گزارش سیا درباره موضوع امیر بهرامی:

    با وجود اینکه حداکثر تلاش خود را کردیم تا نیروهایمان از بنگاههای خبرپراکنی سانسورشده ی کثافت آشغال خودمان مانند سی ان ان،بی بی سی و...استفاده کنند،باز هم هرشب ساعت 20:30 به وقت تهران یواشکی دور هم جمع می شدند و تخمه ای می شکستند و از آنچه واقعا در سراسر جهان به ویژه آمریکا می گذرد،باخبر می شدند.آنها دیگر دریافته بودند که نظامشان در حال فروپاشی است و به پایان کار خود نزدیک شده است.از این رو رفته رفته روحیه ی نیروها تضعیف شد به طوری که هفته ای دو الی سه هزار نفر در نمایندگی سیا در عربستان دست به خودکشی می زدند.
    دست بر قضا در آن ایام یکی از دانشمندان بنام هسته ای ایران به نام«امیر بهرامی» در عربستان به سر می برد.(لازم به ذکر است این محقق و پژوهشگر برجسته،تحقیقات فراوانی در زمینه«چگون نیروگاه هسته ای را جارو کنیم» انجام داده است.)ما هم فرصت را مغتنم شمردیم و سه سوت با بچه های اطلاعات عربستان طرح یک عملیات را ریختیم.قرار شد آنها یک تیم بدهند؛ماهم یک تیم بدهیم وبعد از یک گل کوچیک جانانه،راه بیفتیم برویم امیر را بگیریم.این کار علاوه بر اینکه روحیه ی نیروهایمان را بالا می برد،کلی اطلا عات هسته ای هم نصیبمان می کرد.به دلایل امنیتی از ذکر جزییات عملیات معذورم اما از همان ابتدا بارقه های هوش و استعداد را در این جوان خوش ذوق ایرانی به وفور شاهد بودم(با لحن مجریان صدا و سیما بخوانید.)
    ترتیب انتقال وی به آمریکا را دادیم.قرار شد وی را به یکی از بازداشتگاههای فوق امنیتی ایالات متحده منتقل کنند تا تحت نظارت کامل باشد و مراحل بازجویی فنی را بگذراند.این بازداشتگاه یکی از مخوفترین مراکز امنیتی دنیا است که بسیاری از کارشناسان، آن را همتراز با زندان کهریزک می دانند.مسیولان ایالت متحده که خیلی وقت پیش به این نتیجه رسیده بودند که کارشان تمام است و چیزی برای از دست دادن ندارند،به این نتیجه رسیدند که باید به هر نحوی شده از امیر حرف بکشند.بنا بر این انواع شیوه های بازجویی و اقسام شکنجه را در برابر او به کار بستند اما این جوان خوش ذوق ایرانی(با لحن مجریان صدا وسیما)لب از لب نگشود.
    او هربار به گونه ای بازجویان را می پیچاند تا آن جا که همه ی بازجوها مثل برادران یوسف لب به اعتراف گشودند که:آه!او چقدر باهوش است.آری!آری!او چقدر باهوش است.هر آینه او چقدر باهوش است!...جالب اینجاست که شکنجه ها نیز تاثیری بر وی نداشت.هرچه او را بیشتر می زدند سالم تر و تپل مپل تر می شد و مصداق بارز شعر:

    امیر نگو یه دسته گل تر و تمیز و تپل ومپل

    وقتی دیدیم اطلاعات نمی دهد با زبان آدم به او گفتیم:بیا و در تلویزیون بگو با یک لپ تاپ حاوی اطلاعات محرمانه هسته ای ایران،به آمریکا پناهنده شده ای.باز هم زیر بار نرفت.در همین اثنا کاری کرد که اکثر سازمانهای اطلاعاتی دنیا را به حیرت واداشت.
    یک رو ز وقتی زندانبان او را برای بازجویی می برد،در راه،گوشه ای از دیوار را به زندانبان نشان داد و گفت:کلاغه رو نیگا! و در حالی که زندانبان مشغول پیدا کردن کلاغ بود،سریعا یک کامپیوتر با وبکم و دسترسی به اینترنت پیدا کرد و آن ویدیوی کذا را برای ایران فرستاد.وقتی دید که زندانبان هنوز دنبال کلاغ می گردد به او گفت:ببخشید!اشتباهی دیدم.البته ما هم بیکار ننشستیم و مقابله به مثل کردیم.چندی بعد سر ماموران حراست زندان را نیز به همین شیوه گول مالید و موفق به فرار شد.حالا ما بدو امیر بدو!.بعدا فهمیدیم به یک ایالت دیگر رفته و انجا هم ویدیویی علیه ما تهیه کرده و به ایران فرستاده.
    دستگیر کردن او برای ما کابوسی شده بود به طوری که یک شب در خواب دیدم تمام مسیولان دولتی آمریکا دور هم جمع شده اند و یکصدا ترانه ی زیر را می خوانند:(با لحن برنامه سنجد بخوانید)

    امیر کجاست؟
    تو انباری؟
    خبر داری؟
    یه وقت نری
    جاش بزاری!

    خلاصه با هزار بدبختی ردش را زدیم.طی یک عملیات تعقیب و گریز او را به انتهای کوچه ی بن بستی هدایت کردیم تا در موقع مقتضی دستگیرش کنیم.غافل از اینکه در انتهای کوچه، ساختمان دفتر حافظ منافع ایران قرار داشت.تا آمدیم اورا بگیریم،شستی نشانمان داد و از بالای دیوار پرید داخل ساختمان...

    پاسخحذف
  3. اما من فکر می کنم اون تا دو تا فیلمی که به اصطلاح با وب کم پخش شده بود ضایع تر بود تا اون فیلمی که با کره ی جغرافیا و با کیفیت خیلی خوب گرفته شده بود . اون فیلم های به اصطلاح با وب کم خیلی تصنعی تر بود هم جنس حرفها و هم فضائی که که توش نشسته بود و داشت حرف می زد .

    پاسخحذف
  4. بنظرم دو طرف یجورایی دارن دروغ میگن از طرفی میگن شهرام از دست امریکایی ها در رفته اونم تو خاک امریکا!! که بسیار عجیبه
    و از طرفی هم امریکایی ها میگن اون با میل خودش اومده نمی دونم کسی که تو حج هست چجوری میتونه سر از امریکا در بیاره؟ و مدتی بعد از اون هم فکر کنم جریان فوردو لو رفت اینها همش سوالاتیه که بی پاسخ میمونه تا تاریخ بهش جواب بده . اما تعجب نخواهیم کرد اگه یه ماه دیگه سه کوهنورد امریکایی آزاد بشن :)

    پاسخحذف
  5. مگه ایرانیها دل ندارن؟
    دل همه دله، دل ما خشت و گله؟
    کارگردانا که تو زندانن
    بازیگرا که ممنوع الکار اند
    سریالای طنزمونم که توقیف کردن قرار نیس پخش شه
    پس ما "به کی" بخندیم؟

    پاسخحذف
  6. بازی ، بازی ، بازی
    تا کی می خواهند با این بازی ها روزگار بگذرانند خدا عالم است . من هم فکر می کنم این بازی برای آزادی کوهنوردها راه افتاده تا به خیر و خوشی و با کت و شلوار هاکوپیان و مانتوی مینیاتور روانه کانون گرم خانواده شان شوند.
    ضمنا محمدعزیز ممنون بخاطر مثبت بالاترین برای مطلب اختاپوس.

    پاسخحذف
  7. من فکر نمیکنم که شهرام امیری وجود داشته باشه


    من جدی نمیگیرم این بازی رو

    پاسخحذف
  8. FASSANEH! ... سپاس؛ چون همیشه

    مهتا! امیدوارم مشکل اون طفلک حل بشه ... این طوری که می گی طرف باید یک عقده ای داشته باشد، آن عقده باید گشوده شود

    ای ناشناس! چه حکایتی؛ چه تخیلی!

    لی! نه!! اونی که من میگم ضایع تر بود چون کاملا معلوم بود از روی یک متن دیکته شده دارد می خواند البته نباید از یاد برد که چه بسا کاری کرده اند که این فیلم به طوری کاملا واضحی مصنوعی به نظر بیاد

    مجتبی! ... ما تعجب دانمان اساسا خیلی وقت است پاره شده!

    من! ... راستی به کی بخندیم خب؟! ... نکند به خودمان بخندند؟

    پیرفرزانه! بازی است؛ یک بازی خیلی شلوغ ... در ضمن نوشته شما ارزش بیشتر از این ها دارد و داشت؛ یک رای در بالاترین که چیزی نیست

    تلخ! بازی جدی است، ولی با ابعاد نامعلوم البته

    پاسخحذف