چند روزی است این پاراگراف آندره ژید در دیباچه "مائده های زمینی" روی مخم سوار است: "... می خواستم که این کتاب میل خروج را در تو برانگیزد – خروج از هر کجا، از شهر و دیارت، از خانواده ات، از اتاقت یا از اندیشه ات ...".
در ابتدا وقتی که از خروج حرف می زنیم به نظر هیجان انگیز می آید، اما درد دارد و زیاد زیاد خطرناک است. در راه پر پیچ و خم و سنگلاخ "خروج" همیشه پابرهنه ای و مقصد، مقصد نیست، هر چیزی را هم که پیدا کنی باز هم گمگشته ات نیست. باید اول خو کرد به حیرانی. آنها که خروج می کنند راحت تر از کسانی هستند که فقط "میل" خروج دارند، آنها که رفته اند آزادند، اینها که مانده اند با آرزوی رفتن اما، زندانیند و این، حال آدم را خراب می کند.
سه پست جديد را خواندم .نوشته هاتون چقدر با ذهن ادم بازي مي كنه! خروج را خيلي دوسست دارم.هر دفعه كه امتحانش كردم ،اگر چه بعضي وقتها در اول كار سخت هستش،ولي من عاشق ارامش بعدش هستم.حس اختيار داشتن ،حس تسلط خودم بر خودم.
ما خیلی وقت است که خارج شده ایم از هر کجا. برای یافتن جایی تازه ، هوایی تازه ، انسانی تازه و شاید هم دلی تازه. اما یافت می نشود زیاد گشته ایم ما.نمی دانم چرا ، به هر جا می رویم آسمان همین رنگ است. ضمنا محمد گرامی اوامر اطاعت شد .ممنون از راهنمایی ارزنده ات استاد . این قصورات را بر من ببخشایید ، خوشحالم که در محضر شما تلمذ می کنم .
می دونم آقای معینی .اون اندره ژید "زرد" خیلی تابلوه.تعجب و سوال من از اینجا بود:"روی مخم سوار است:"
نمی دونم منظور دقیق آقای ژید چیه.بنظر من در مورد هر چیزی که ساختیم مسئولیم.تردید در هر موردی عالیه اما... فروغ یه نمونه از آدماییه که خروج کرده.به نظر شما راه درستی انتخاب کرده بود؟
نمیدونم پیغامی که گذاشته بودم حذف شد یا اصلا" نرسید.اما چون به نظرم مهمه دوباره می نویسم:فهمیده بودم اون جمله از آقای ژید بودو فرقی ام نمیکنه.خروجی که ازش صحبت شده اگر درست برداشت کرده بودم در همین یک مورد بدون شک غلطه:خانواده.در مورد چیزی که ساختیم مسئولیم به شدت.منظورم خانواده ایه که خودمون ساختیم نه که پدر و مادر.
کیمیا! به اون چیزی که بولدش کردم توجه بیشتری بکن. اصل مساله خروجه. من هم نمی دونم منظور دقیق و کامل ژید از خانواده کدومه ولی کنار اون کلی چیز دیگه نوشته. این جای مساله روی مخم سواره که چطور آندره ژید میوه همچو کتابی را که از زیبایی های زندگی است "ترغیب به خروج" می داند؛ خروج از اندیشه ات و ... / من در مورد "زندگی شخصی" فروغ کمتر دقیقم تا که شعرهایش ... اگر حاصل خروج فروغ این شعرهای طوفانی اش باشد، خروجش برای منی که از شعرهایش لذت می برم خوب بوده، برای خودش را نمی دانم
در ابتدا وقتی که از خروج حرف می زنیم به نظر هیجان انگیز می آید، اما درد دارد و زیاد زیاد خطرناک است. در راه پر پیچ و خم و سنگلاخ "خروج" همیشه پابرهنه ای و مقصد، مقصد نیست، هر چیزی را هم که پیدا کنی باز هم گمگشته ات نیست. باید اول خو کرد به حیرانی. آنها که خروج می کنند راحت تر از کسانی هستند که فقط "میل" خروج دارند، آنها که رفته اند آزادند، اینها که مانده اند با آرزوی رفتن اما، زندانیند و این، حال آدم را خراب می کند.
پاسخحذفقناری حصاری [گل][بدرود]
پاسخحذفسه پست جديد را خواندم .نوشته هاتون چقدر با ذهن ادم بازي مي كنه!
پاسخحذفخروج را خيلي دوسست دارم.هر دفعه كه امتحانش كردم ،اگر چه بعضي وقتها در اول كار سخت هستش،ولي من عاشق ارامش بعدش هستم.حس اختيار داشتن ،حس تسلط خودم بر خودم.
شهرزاد
ما خیلی وقت است که خارج شده ایم از هر کجا. برای یافتن جایی تازه ، هوایی تازه ، انسانی تازه و شاید هم دلی تازه. اما یافت می نشود زیاد گشته ایم ما.نمی دانم چرا ، به هر جا می رویم آسمان همین رنگ است.
پاسخحذفضمنا محمد گرامی
اوامر اطاعت شد .ممنون از راهنمایی ارزنده ات استاد . این قصورات را بر من ببخشایید ، خوشحالم که در محضر شما تلمذ می کنم .
FASSANEH! دربست "قبول"! تاب حیرانی و سختی باید، که "انسان" شدن را نشانه همین است: لقد خلق الانسان فی کبد
پاسخحذففرید صلواتی! ممنون که معرفی کردی
شهرزاد! خوشم که سراغ تان، ذهن تان را قلقلک می دهد؛ آرزو می کنم "خوبی" سهم تان باشد. همه دنبال همان "آرامش"یم ... همه
پیرفرزانه! زمین خدا وسیع تر از این حرف هاست خب! مهم خروج مدام نیست؟ ... / عزیز! من فقط پیشنهاد داده بودم. ما همه مسافران یک قطاریم
خروج از هر کجا، .......، از خانواده ات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!
پاسخحذفکیمیا! آندره ژید نوشته
پاسخحذفمی دونم آقای معینی .اون اندره ژید "زرد" خیلی تابلوه.تعجب و سوال من از اینجا بود:"روی مخم سوار است:"
پاسخحذفنمی دونم منظور دقیق آقای ژید چیه.بنظر من در مورد هر چیزی که ساختیم مسئولیم.تردید در هر موردی عالیه اما...
فروغ یه نمونه از آدماییه که خروج کرده.به نظر شما راه درستی انتخاب کرده بود؟
نمیدونم پیغامی که گذاشته بودم حذف شد یا اصلا" نرسید.اما چون به نظرم مهمه دوباره می نویسم:فهمیده بودم اون جمله از آقای ژید بودو فرقی ام نمیکنه.خروجی که ازش صحبت شده اگر درست برداشت کرده بودم در همین یک مورد بدون شک غلطه:خانواده.در مورد چیزی که ساختیم مسئولیم به شدت.منظورم خانواده ایه که خودمون ساختیم نه که پدر و مادر.
پاسخحذفکیمیا! به اون چیزی که بولدش کردم توجه بیشتری بکن. اصل مساله خروجه. من هم نمی دونم منظور دقیق و کامل ژید از خانواده کدومه ولی کنار اون کلی چیز دیگه نوشته. این جای مساله روی مخم سواره که چطور آندره ژید میوه همچو کتابی را که از زیبایی های زندگی است "ترغیب به خروج" می داند؛ خروج از اندیشه ات و ... / من در مورد "زندگی شخصی" فروغ کمتر دقیقم تا که شعرهایش ... اگر حاصل خروج فروغ این شعرهای طوفانی اش باشد، خروجش برای منی که از شعرهایش لذت می برم خوب بوده، برای خودش را نمی دانم
پاسخحذفاز حوصله تون ممنون.
پاسخحذفکیمیا! اتفاقا من از حوصله شما ممنونم
پاسخحذفاون یکی کامنت نرسید یا قابل قبول نبود؟
پاسخحذف