۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه

عادی بود

بیست و یک خرداد 88 – از حوالی یازده شب، یک ساعت مانده به 22 خرداد، دیگر نمی شد اس.ام.اس فرستاد. این "عادی" نبود
بیست و دو خرداد 88 – هنوز "مانده بود" که عقربه های ساعت حلول 23 خرداد را خبر دهند که خبرگزاری رسمی دولت از پیروزی قاطع محمود احمدی نژاد در انتخابات خبر داد. محصول "چهل میلیون" رای خیلی سریع درو شده بود؛ این "عادی" نبود ... 365 روز پر از غیر عادی ها، بعد از این روز شروع شد
...
بیست و دو خرداد 89 – الان ساعتی است که یک 22 خرداد تازه از راه رسیده ... سال قبل در چنین شبی چشم هایی می درخشید که حالا برای همیشه بسته شده اند و قلب های می تپید که حالا با خاک هم آغوشند ... زخم بر تن ها و روح های بسیاری خورد در این یک سال ... اما هیچ چیز به اندازه "آگاهی" قد نکشید، رشید نشد، در این یک سال به اندازه همه سال هایی که رفته، دلها مان به هم نزدیک شد ... این "عادی" بود ... آن ها این سر فصل "تاریخ" را از یاد برده بودند که "در سایه تلاش مشترک ضعفا، در خلال دگرگونی تند ولی پیشرفت کُند، آزادی محفوظ و مصون مانده، گسترش یافته و سر انجام تفهیم شده است"(*)
-
(*) "تاریخ چیست؟" / صفحه 161

۱۱ نظر:

  1. اما هیچ چیز به اندازه "آگاهی" قد نکشید، رشید نشد.
    دلخوشی ام مفهوم همین جمله ست...

    پاسخحذف
  2. اگرچه خیلی ها آسیب های جبران ناپذیری دیدن ولی در عوض اون گوهر با ارزش آگاهی بدست اومد.. این مهم ترین دستاوردش بود.. ..
    چه روزهایی بود...

    پاسخحذف
  3. واقعا وبلاگ خوبی دارین
    امیدوارم که دیگه دست هیچ فیلتر کننده ای به وبلاگتون نرسه
    اس ام اس ها و همین فیلتر ها نشان از آزادی کاذب دولت است

    پاسخحذف
  4. ممنون از لطف و همراهی شما.

    پاسخحذف
  5. وبلاگم را با مقاله ای در باب وضعیت نقد و ادبیات استان بروز کردم.سر بزنید

    پاسخحذف
  6. قد کشیدیم،در تمام بیست و چندسالی که سپری کردم،به اندازه این یکسال بزرگ نشدم...
    امسال من همپای همه مردم سرزمینم قد کشیدم...
    تولدمان مبارک
    تولد یک سال صبوریمان،یک سال همدلیمان،یک سال آگاهیمان،12 ماه امیدمان

    پاسخحذف
  7. انتظار فرج از نیمه ی دوم خرداد می کشیدیم با پشت دست زدن تو دهنمون...

    پاسخحذف
  8. در جواب ناشناس.
    توسعه اقتصادي و سياسي با هم ممكن هست. اينطور نيست كه بگي شكم گرسنه هست پس بيخيال آزادي. برارد يا خواهر ناشناس بخش بزرگ دليل خالي بودن شكم اين هموطنان نبودن آزادي است. آزادي دربيان و آزادي در انتخاب. انتخاب كساني كه بجاي شعار پوچ بي ارزش سخيف كوچه بازاري براي اين مردم (ايران نه جاهاي ديگر دل بسوزاند. كاش دوباره بيايي تا با هم صحبت كنيم

    پاسخحذف
  9. اون "فقرا"خیلی جالب بود."فقرا"؟!لابد باید برای حمایت ازشون رای هاشون رو گرونتر از 50000تومن خرید.یا بینشون سیب زمینی تقسیم کرد.
    اصلا"آقای کیارش کمک به فقرابا توسعه اقتصادیم متفاوته.کمک به فقرا بدترین اتفاقیه که می تونه توی یه جامعه بیفته.فقرا لطفا"برن سر کار نون در بیارن

    پاسخحذف
  10. ناشناسِ عزیز! من فکر می کنم این جا چند اشتباه وجود داره؛ اول این که شکم پرها شاید اصرار به بودن در کنار ما دارن؛ نه بالعکس؛ شما از کجا مطمئنی! دوم این که در مجموع شکم پر ها بهتر از کلّه تهی ها هستند! سوم این که "آزادی" در بهترین حالت "وسیله" است نه "هدف"؛ این خیلی مهم است. اگر آزادی باشد فقیر می تواند بپرسد در کشوری که پنجمین تولید کننده نفت دنیاست و دومین دارنده گاز طبیعی، چرا من باید فقیر باشم؟ می تواند بپرسد آقای رییس چرا این همه سرمایه عمومی را می ریزی توی حلقوم ...؟ این طوری میلیاردی پول گم نمی شود؛ هدر نمی رود؛ صاف می آید می ریزد جایی که باید مردم به آن دسترسی داشته باشند. اگر آزادی باشد و همه مجبور شوند جوابگوی کارشان باشند، بدون ورود به کوچه علی چپ و "دشمن" بازی، فقیرها فقیر نمی مانند؛ نه این که بخواهم رویا پردازی کنم؛ این تجربه بشری است. اصلا راه دیگری برای حمایت از فقرا سراغ دارید؟ نکند کمیته امدادی شدن مملکت مد نظرتان باشد؟ سفله و گداپروری؟ ... کشور ما بحمدالله همیشه در مواقع حساس بوده؛ اگر نبود چطور "سکوت" و "لال مونی" گرفتن به یک مصلحت بزرگ تبدیل می شد؟ من که نفهمیدم "شیرین نشاط" بازی یعنی چی ولی خداییش خیلی هایی که مثل من فکر می کنند هم، از هدر شدن انرژی ها خون به دل اند. ما و کسانی چون شما، "هیچکدام"، فقر و سختی ایرانی را تاب نداریم "امّا" برای این "هدف" ما همه حرف مان این است که باید "اعتماد" باشد بین حکومت و مردم، بین خود مردم و حتی بین اجزای خود حکومت و تا این "گوهر" نباشد، راه به جایی نخواهیم برد. برای این هدف، بدیلی برای "آزادی" سراغ دارید؟ برای "صداقت"؟ برای "دروغ" ستیزی؟ و بازاری گرمتر از بی صداقتی و دروغ سراغ دارید در این مُلک؟

    پاسخحذف