حدود هفت هشت ماه قبل یک آقایی را از بندرلنگه آوردند یک پست توی شهرداری بندرعباس بهش دادن؛ دو روز بعد شد "شهردار بندرعباس"؛ یعنی دو "روز" بعد واقعی! اون موقع منع قانونی نداشت که یک کسی توی بندرلنگه آژانس هواپیمایی داشته باشد و در بندرعباس شهرداری کند! در همه این ماه های گذشته این آقا هیچ کاری نکرد که نخواهد خبرش توی صفحه اول نشریات محلی نباشد. جوان خوش سلیقه ای بود؛ هر هفته آگهی و رپرتاژ آگهی با عکس خودش و با پول شهرداری. معلوم بود عشق رسانه ای شدن دارد و سر پر سودایی ... بعد ناگهان خبر رسید استعفا داده؛ دلیل؟ منع قانونی اشتغال همزمان به عنوان یک مدیر آژانس هواپیمایی و شهردار. اعضای شورا شوکه شدند؛ لااقل بعضی ها این طوری گفتند. کلی از خدماتش تمجید کردند ولی در همان جلسه اول، هشت نفر از نه نفر، استعفایش را قبول کردند. شهردار سابق جوان که حالا در سوابق "شهرداری بندرعباس" را ثبت و ضبط دارد، به خودش نمره دوازده داد و قول داد به عنوان "شهروند" با شهرداری ارتباطش را حفظ کند و لابد در راستای خدمت به مردم باز قول داد آژانسش را از لنگه بکشد بیاورد مرکز استان؛ و عجب ایثاری بود این آخری! (+) و این طوری است که ریش مردم خنده دار می شود ... ولی اونی که فکر کردی ماییم؛ "خودتی"؛ همین!
*
دیگر پست های امروز:
ای کاش در بندرعباس برف می بارید....
پاسخحذفبروزم با همین مطلب
www.hormozpic.blogfa.com
اگر شهردار سابق ما را با این مطلب سکته بدی، مدیونی!!!
پاسخحذففکر میکنم یه کم فهمیدم اون قضیه "تب"و"مرگ" و اینا رو.
پاسخحذف(دست مریزاد)
سبز باشید...همین
پاسخحذف