گویند مرا که دوزخی باشد مست
قولیست خلاف دل در آن نتوان بست
گر عاشق و می خواره بدوزخ باشند
فردا بینی بهشت همچون کف دست
قولیست خلاف دل در آن نتوان بست
گر عاشق و می خواره بدوزخ باشند
فردا بینی بهشت همچون کف دست
*
دیشب یکی از دوستان، به رسم عیدی، چاپ نفیسی از رباعیات خیام را به من هدیه داد/ مینیاتور: محمدباقر آقامیری، خوشنویسی: یونس خانلرزاده، چاپ ستاره سبز
«گویند مرا که دوزخی باشد مست
پاسخحذفقولیست خلاف دل بر آن نتوان بست
گر عاشق و میخواره به دوزخ باشد
فردا بینی بهشت همچون کف دست»
قربان جسارت نباشد گویا این نسخه شما چندان هم نفیس نیست:)
رامین عزیز چاپ کتاب حتما نفیسه! من این شعر رو ازبر نوشتم؛ باید با خود کتاب هم مطابقت بدم تا اشکال احتمالی رو برطرف کنم! ... ممنون از دقت نظرت
پاسخحذفزدی تو کار خیام؟
پاسخحذفمی خوردن و شاد بودن آيين منست
فارغ بودن ز کفر و دين؛ دین منست
گفتم به عروس دهر کابين تو چیست
گفتــا دل خـرم تـو کابين مـن است
والا خوش به حالت ما که عیدی ندیدیم حتی یه بوسه...
پاسخحذفسریال ادامه دار افتتاح نیمه کاره در هرمزگانی سلام...
پاسخحذفرامین خان! شعر در متن اصلاح شد؛ ممنونم دوباره
پاسخحذفهنوز اصلاح نشده آقای معینی.یه "را"اضافه داره
پاسخحذفمرغ همسایه غازه
پاسخحذفee eshtebah commentidam!
پاسخحذفالبته شما هرچه بفرمایید برای ما عزیز است قربان، فقط محض ثبت در تاریخ یادآوری می کنم که من «آرمان» هستم، هرچند رامین هم اسم برازنده ای است:)
پاسخحذفجریمه: آرمان ... آرمان ... آرمان ... آرمان ... آرمان ... !
پاسخحذفمثل این که به ما نیومده از خیام بنویسیم؛ "را"ی اضافه هم حذف شد؛ ببخشید آقای خیام! ... ممنون از آرمان و کیمیا
پاسخحذف