یک کاریکاتور واقعا زیبا که البته تماشایش یک لبخند تلخ بر لب می نشاند؛ پادشاه اصرار دارد در سرزمینی بی آب و رود قایق سلطنتی اش را جلو براند، ملت مستضعف، که وصله پینه لباس هایشان بدجور توی ذوق می زند، در کمال درماندگی ناچارند سطل سطل آب بیاورند تا رویای پادشاه تعبیر شود؛ رویایی که کاریکاتوریست معتقد است دست نیافتنی است؛ این را از القای خشکسالی گسترده، که همه جای آن دور و اطراف را در برگرفته، می شود فهمید. کاریکاتور اثری است از هنرمند اندونزیایی؛ Jitet Koestana
*
کاریکاتور جالب و پر معنی و البته با مصداقی محسوس...
پاسخحذفای داد..
پاسخحذفاینجا هرمزگان است آقای احمدی نژاد...
پاسخحذفwww.hormozpic.blogfa.com
معینی عزیز من یک نکته دیگر هم می بینم :
پاسخحذفاین جماعت ابله می توانند براحتی سطل آب رو بر سر حاکم بریزند و علیه او قیام کنند، اما گویی جز خدمت کاری بلد نیستند!
Zioon
می دونم شما حذفش میکنید اما اگر اونجاها گارد ویژه ای نیست اون جماعت کار دیگه ای هم میتونن بکنن...اگه گفتین چیکار؟....
پاسخحذفاما از شوخی گذشته,(هر کی ندونه ما ایرانیا میدونیم که)حاکمای زیادی توی همون آب ها دارن از قایق سواریشون لذت میبرن .اونهمه آب بالاخره دریا نشه یه رودخونه که میشه.برای مهندسین هیچ بن بستی وجود ندارد رو یادتونه؟...
کیمیا! ... نه دیگه نشد؛ با سطل فقط توی رویا میشه رودخونه ساخت؛ برای همه از جمله مهندس ها هم بن بستی در رویا وجود نداره!
پاسخحذفاما این یه واقعیته.خیلی ام نزدیکه بهمون.الف نون همین الان مشغول موج سواری روی امواج دریاییه که ما رو مجبور کردن براش بسازیم.وخیلیهای دیگه...تلخه اما واقعیه...
پاسخحذفدر مورد رویا بازم موافق نیستم:اگه راجع به رویاها اینطور فکر کنیم نمیتونیم کارهای بزرگ و غیر قابل باور رو ممکن کنیم و این کارا هستن که ارزشمندن.خیلی چیزا که امروز واقعی و پذیرفته شده ان یه روزی رویاهای غیر ممکن بوده ان.
البته به عنوان یه مهندس عمران میشه که اینطور راجع به رویای بیچاره قضاوت کرد ولی بعنوان یه روزنامه نگار...؟