تر کردن گلو، قاپیدن یک ساندیس رایگان، رو هوا زدن یک کیک؛ کشاندن مردم برای یک تجمع، همه آیا می ارزد به این که دست های یک انسان چنین به "نیاز" و "التماس" بالا برود؟ و تازه این جا هاییتی نیست؛ گشنگی و تشنگی و آوار و قحطی نیست.
عکس: اشتیاق برای ساندیس خوری؛ بعد از همایش پیاده روی خانوادگی، همین نزدیکی ها
واقعا که خیلی افتضاح است از خانم ها توقع نداشتیم این قدر شکمو باشن
پاسخحذفاز بد حادثه خیلی وقتها پشت پرده برنامه هایی که برگزار می شه رو می بینم و می نویسم و می خونم از بدبختیهای کارمند بودنه شاید
پاسخحذفباور نمی کنید که وقتی نیاز به جمعیت دارن آقایون تصویب می کنن که پذیرایی کنن و کیک و ساندیس بدن و اگه کمی کلاس مهمونا بالاتر باشه قضیه رو می رسونن به شام و ناهار حتی.
اولا باورم نمی شد اما مدتهاست مطمئن شدم که همیشه دوسوم سالن 700 نفری برای ساندیس و گاهی حتی دو تا دونه شکلات اومدن...
عزت نفس...؟!؟!؟!
گاهی چه تلخه شادی
پاسخحذفپست فوق العاده تاثیر گذاری گذاشته اید. دم شما گرم.
پاسخحذفدردهای ما نگفتنی است
پاسخحذفحرف های ما نگفتنی است...
خوش به حالتون
پاسخحذفکه راحت نظر میدین
پاسخحذفمجبورم تیکه تیکه بنویسم
پاسخحذففقط خواستم تشکری کرده باشم
پاسخحذفالبته من خیلی وقته مطالبتون رو میخونم
پاسخحذفولی خوب امکان نظر دهی نداشتم
پاسخحذفموفق باشی ، فعلا
پاسخحذفحسین
حسین آقا! چرا امکان کامنت گذاشتن نداشتی؟ مشکل از کامنتدونی وبلاپ بود احیانا؟
پاسخحذفمي خواستم بگم بعضيها چقدر ارزان خودشونو مي فروشند،بعد ديدم فقط زماني ميشه قضاوت كرد كه جاي همون بعضيها بود.
پاسخحذفشهرزاد