۱۳۸۶ دی ۲۶, چهارشنبه

شاید اسمش آزادی باشد

بالا: مارتین لوتر کینگ / پایین: باراک اوباما



کوکلس کلان ها در آمریکا، با آن نقاب های سفیدِ وحشتناکشان، نه به راحتی آب خوردن، به راحتی پلک زدن، سیاه پوست می کشتند؛ با زجر و عذاب. خیلی از این ها حتی دولتی هم بودند. خیلی هایی هم که کوکلس کلان نبودند، از نیست و نابود شدن نوع سیاه بشر بدشان نمی آمد ... اگر خدا این روزها به یکی از قربانیان این گروه نژادپرست جان تازه بدهد، از دیدن این که یک سیاه پوست شانس بزرگی برای ریاست جمهوری آمریکا پیدا کرده، از شدت حیرت سکته اگر نکند، غش خواهد کرد! باراک اوباما رقیب جدی هیلاری کلینتون برای انتخاب به عنوان کاندیدای دمکرات ها، اهل کنیاست. مادر بزرگ، عمو و برخی اقوامش هنوز در روستایی در حوالی پایتخت کنیا زندگی می کنند ... مارتین لوتر کینگ را بگو که برای اسیفای حق سیاه پوستان جان از کف داد. او باید حالا خوشحال باشد؛ مرارت ها و مبارزاتش به بار نشسته ... یک چیزی این وسط هست که مبارزه برای "حق و حقوق بشری" را نیک فرجام می کند؛ به بار می نشاند ... شاید اسمش آزادی باشد؛ شاید! ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر