انگاری خون رگ هایم سرد می شود ... تپش قلب می گیرم ... خواب از سرم می پرد ... موی تنم سیخ می شود ...وقتی ناگهان یادم می آید که دیگر نیستی ... که جایت خالی است ... که از جمع ما تفریق شده ای ... که مهمان خاکی ... دلم برای صدایت تنگ است
محمد عزیز شاید باور نکنی. در آن لحظات که تصادف اتفاق افتاد و من خودم را به بیمارستان رساندم. خیلی به یاد تو و خواهرت و ان نوشته بیمارستان رفتنت افتادم. بسیار یادت کردم و حست را درک کردم.
محمد عزیز خیلی خوب میفهمم که چه احساسی داری . برات آرزوی صبر وتحمل زیاد دارم . به دختر گلت نگاه کن شاید که قسمتی از روح اون شادروان در دخترت ادامه زندگی بده . مرگ حقه و لازمه زندگی . هر کدام از ما باید دیر یا زود بریم . خوشابه سعادت کسانی که زودتر رفتند ... میدونم که جای خالی عزیزانی که از دست دادیم هیچوقت پر نمیشه و قسمتی از قلب ما همیشه پر از عشقیست که به آنها داشتیم ولی زندگی هم ادامه داره و باید شاید حتی مرگ رو نیز گاه به فال نیک بگیریم . یاد همه رفتگان گرامی و روحشون شاد . دختر گلت رو ببوس . سبز باشی .
محمد عزیز شاید باور نکنی. در آن لحظات که تصادف اتفاق افتاد و من خودم را به بیمارستان رساندم. خیلی به یاد تو و خواهرت و ان نوشته بیمارستان رفتنت افتادم. بسیار یادت کردم و حست را درک کردم.
پاسخحذفمحمد عزیز خیلی خوب میفهمم که چه احساسی داری . برات آرزوی صبر وتحمل زیاد دارم . به دختر گلت نگاه کن شاید که قسمتی از روح اون شادروان در دخترت ادامه زندگی بده . مرگ حقه و لازمه زندگی . هر کدام از ما باید دیر یا زود بریم . خوشابه سعادت کسانی که زودتر رفتند ... میدونم که جای خالی عزیزانی که از دست دادیم هیچوقت پر نمیشه و قسمتی از قلب ما همیشه پر از عشقیست که به آنها داشتیم ولی زندگی هم ادامه داره و باید شاید حتی مرگ رو نیز گاه به فال نیک بگیریم . یاد همه رفتگان گرامی و روحشون شاد . دختر گلت رو ببوس . سبز باشی .
پاسخحذف