«مقالات شمس را که باز میکنیم ابتدای آن خطابهای است غرا و بسیار گیرا درباره عشق. خطابه با این نکته بدیع آغاز میشود که میگوید تو چه داری تا بر کف دست نهی و به درگاه خدای خود ببری که اگر از سرِ جان هم برخیزی، زیره به کرمان بردهای. تنها چیزی که او ندارد و تو داری نیاز است پس نیاز ببر به درگاه بینیاز تا پیک عشق او به سراغت بیاید [...] تو نیاز ببر که بینیاز، نیاز دوست دارد. به واسطه آن نیاز از میان این حوادث ناگاه بجهی. به چه بجهی؟ از قدیم چیزی به تو پیوندد و آن عشق است: دام عشق آمد و در او پیچید که یحبّونه تاثیر یحبّونهم است [...] شمس درباره نیاز که آن را مفتاح تقرب به حضرت کبریا میداند، تاکید دارد: نیمشب بیدار شوی، برخیز و دوگانهای بگذار. نیاز، نیاز، نیاز، و روی بر خاک نِه و دو قطره ببار(ص۲۸۶). و حکمت در این زاری آن است که دریای رحمت میباید که به جوش آید. سبب، زاری توست. تا ابر غم تو برنیاید، دریای رحم نمیجوشد (ص۶۲۴).»
سخنرانی محمدعلی موحد
به مناسبت سالروز دیدار شمس و مولانا
۱۲ آذر ۹۱
بنیاد ایرانشناسی
چاپ شده در مجله بخارا، ش۱۶۱، ص۱۷۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر