از تظاهر و بازیگری فراریام، از نسبت دادن گفته و یافته کسی به خودم نیز (آنچنانکه گاهی کسانی گمان میکنند ذکر مکرر منبع قولها، تفاخرهای حوصلهسربَر من است به کتاب و مقالهخوانی). و از این که اگر از اندوه و هراس نمینویسم، گمانی بلغزد به این سو که پس از حزن و ترس و ویرانیهای آن اثر و خبری در جان و جهانم نیست. همین است که گاهی دلیل بازایستادنام از نوشتن، تلاشی برای اعلام الکن وضعی چنین است؛ که صاحب این قلم نمیخواهد تظاهر به شادی و شجاعت کند؛ «نمود آنچه بود» یا «ننمود آنچه نبود» و «کلمات گریخته، جهان گداخته است.»
اشتباه نکنم یک بار هم نوشته بودم؛ بهترین نوشتههای خودم برای خودم، آنهاییاند که میتوانند "آخرین" باشند؛ گوشهای کامل، بینیاز از شکستن سکوت برای تشریح و توضیح، از جان و جهان حاضرم؛ مثل همین یکی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر